اگر دمای مغز شما ۱۰ درجهٔ سانتی‌گراد کاهش یابد، از هوش می‌روید. اگر دمای مغزتان ۱۰ درجه از حد طبیعی فراتر رود، وضع از این هم بدتر خواهد شد: شما می‌میرید. حتی در هوای بسیار گرم و یا بسیار سرد هم دمای مغز بیش از چند درجه تغییر نمی‌کند. این ثبات به‌برکت نظام‌های کنترل تعادل روانی و فیزیولوژیائی فراهم می‌شود.


نسیمی پوست را از راه تبخیر خنک می‌کند و سبب می‌شود دماسنج‌های درونی بدن گرمای کمتری نشان دهند.
نسیمی پوست را از راه تبخیر خنک می‌کند و سبب می‌شود دماسنج‌های درونی بدن گرمای کمتری نشان دهند.

پاسخ‌های فیزیولوژیائی از قبیل عرق‌کردن و لرزیدن یکی از شواهد ثابت‌ماندن دمای مغز است: این پاسخ‌های فیزیولوژیائی با تبخیر آب موجب خنک‌شدن بدن، و با تحریک فعالیت عضلانی موجب گرم‌شدن بدن می‌شوند. به‌محض احساس ناراحتی از گرما، واکنش‌های روانشناختی پا به صحنه می‌گذارند. در چنین مواقعی احساس می‌کنید که باید لباس از تن درآورید، نوشیدنی خنکی بنوشید یا به سایه پناه ببرید. اما نکته اینجا است که چه چیزی این پاسخ‌های فیزیولوژیائی و روانشناختی را راه می‌اندازد؟


زیر آفتاب داغ، سراسر بدن شروع به گرم شدن می‌کند. برعکس، اگر مدتی طولانی و بدون لباس کافی در سرما قرار بگیرید بدن دچار کم‌دمائی (hypothermic) می‌شود. تغییر دما اما تنها در مغز ردیابی می‌شود. در بخش‌های خاصی از مغز به‌ویژه در ناحیهٔ پیش‌بصری (قدامی) هیپوتالاموس در قاعدهٔ مغز، نورون‌هائی هستند که در واقع نوعی دماپای عصبی به‌شمار می‌روند (ساتیناف - Satinoff در ۱۹۸۳). وقتی دمای این نورون‌ها تغییر کند تغییری نیز در عملکردشان روی می‌دهد. این نورون‌ها، هم نقش دماسنج درونی را دارند و هم حافظ نقطهٔ تنظیم تعادل حیاتی محسوب می‌شوند. وقتی دمای این نورون‌ها از سطح طبیعی عدول کند، سوخت و سازشان تغییر می‌کند و درنتیجه الگوی فعالیت یا شلیک عصبی آنها عوض می‌شود. این خود موجب راه‌اندازی واکنش‌هائی فیزیولوژیائی مانند عرق‌کردن یا لرزیدن می‌شود که به‌تنظیم دما کمک می‌کنند. علاوه بر این، بلافاصله احساس هوشیارانه‌ای از گرما یا سرمای شدید در شخص به‌وجود می‌آید که او را به‌جستجوی سایه یا افزودن پوشاک می‌کشاند، که خود راه‌حلی رفتاری برای همان مشکل است.


وقتی خیلی گرمتان است، نسیمی خنک احساس مطبوعی به‌شما می‌بخشد، و وقتی هم که بسیار سردتان است حمامی گرم لذت‌بخش است. اما همین‌که دمانی درونی تغییر کند ادراک شما از این وقایع بیرونی نیز تغییر می‌کند. گرچه در موقعیت‌هائی که احساس گرما یا سرمای شدید می‌کنید دمای بدن معمولاً یکی دو درجه تغییر کرده است، اما میزان تغییر دمای مغز که موجب چنین احساسی شده، تغییری است جزئی و نه در حد میزان تغییر دمای بدن. می‌توان با تغییر دمای بعضی نورون‌های هیپوتالاموس، مغز را فریب داد و احساس گرما یا سرما در آن به‌وجود آورد. برای مثال، اگر با عمل جراحی بدون درد لوله‌ای را از هیپوتالاموس موش بگذرانیم و از طریق آن هیپوتالاموس را با مایعی سرد خنک کنیم، موش با فشاردادن میله‌ای، لامپ حرارتی را برای گرم‌شدن پوستش روشن می‌کند، هرچند که میزان دمای کلی بدن او تقلیل نیافته باشد (ساتیناف، ۱۹۶۴). در اینجا نورون‌های هیپوتالاموس نوعی تغییر دمائی را که فراتر از حد طبیعی است ردیابی کرده‌اند.


تغییر گذرا در نقطهٔ تنظیم دما را غالب ما آدمیان تجربه کرده‌ایم. بیماری ممکن است نقطهٔ تنظیم مغز را موقتاً چندین درجه از حد طبیعی فراتر برد. در چنین وضعی، نقطهٔ تنظیم ”در جستجوی“ دمای بیشتری برمی‌آید و تب بروز می‌کند: واکنش‌های فیزیولوژیائی افزایش دمای بدن فعال می‌شوند، شروع به لرزیدن می‌کنید و دمای بدن کم‌کم بالا می‌رود. اما به‌رغم افزایش دمای بدن، تا زمانی‌که دمای نورون‌های هیپوتالاموس به‌حد نقطه‌ای تنظیم نرسیده، حتی در اتاق گرم نیز همچنان احساس سرما می‌کنید.