یک مشاهده‌گر آزموده می‌تواند یا در شرایط طبیعی دست به مشاهده بزند (مانند مشاهدهٔ تعامل‌های کودک با هم‌درسانش)، یا در شرایط آزمایشگاهی (مانند مشاهدهٔ دانشجو به‌هنگام پاسخ دادن به آزمونی که عمداً طوری ساخته شده که تکمیل آن در مدت زمان تعیین‌شده بسیار دشوار است). و یا در خلال یک مصاحبه، تفاوت مصاحبه با گفتگوهای معمولی در این است که در مصاحبه هدفی دنبال می‌شود، مثلاً ارزیابی داوطلب یک شغل، یا تشخیص قصد خودکشی بیمار، یا تعیین شدت اختلال هیجانی شخص، و با اینکه آیا زندانی مقررات آزادی مشروط را زیر پا خواهد گذاشت یا نه. مصاحبه ممکن است سازمان‌نیافته (unstructured) باشد که در آن‌صورت گفتگوها بیشتر حول مطالبی دور می‌زند که مصاحبه‌شونده مایل است دربارهٔ آنها صحبت شود، اگرچه ضمن آن مصاحبه‌کننده به کمک پرسش‌های تکمیلی ماهرانه معمولاً اطلاعات دیگری نیز به‌دست می‌آورد. مصاحبه سازمان‌یافته (structured) هم می‌تواند باشد، بدین معنا که یک الگوی میزان‌شده‌ای مانند یک پرسش‌نامه چاپی داشته باشد تا اطمینان حاصل شود که هیچ موضوع مهمی از قلم نیفتاده است. مصاحبهٔ سازمان نیافته معمولاً در یک موقعیت بالینی و با مشاوره و راهنمائی به‌کار می‌رود، در حالی‌که مصاحبهٔ سازمان‌یافته غالباً در مورد متقاضیان شغل و یا در پژوهش‌هائی به‌کار می‌رود که طی آنان بایستی اطلاعات مشابهی از افراد مورد تحقیق به‌دست آید.


صحت اطلاعات به‌دست آمده در یک مصاحبه به چندین عامل بستگی دارد که شرح مفصل آنها در اینجا مقدور نیست. با این حال باید دانست که تحقیقاتی دربارهٔ فرآیند مصاحبه نشان می‌دهد که تغییرات حتی کوچک رفتار مصاحبه‌گر بر گفتار و کردار مصاحبه‌شونده تأثیر چشم‌گیری دارد. برای مثال، سر تکان دادن تأییدآمیز مصاحبه‌گر در یک لحظهٔ مناسب، ممکن است مصاحبه‌شونده را به بیان مطالب بیشتری ترغیب کند؛ اگر مصاحبه‌گر بیشتر صحبت کند مصاحبه‌شونده نیز به همین کار گرایش نشان می‌دهد (ماتارازو ـ Matarazzo و وینز ـ Wiens،۱۹۷۲). مصاحبه به‌عنوان وسیلهٔ سنجش شخصیت تحت‌تأثیر خطاها و سوگیری‌های بسیار قرار می‌گیرد و موفقیت آن در گرو مهارت و هوشیاری مصاحبه‌کننده است.

مقیاس‌های درجه‌بندی (rating scales)

برداشت‌های کلی حاصل از مصاحبه و یا مشاهدهٔ رفتار را می‌توان به کمک مقیاس‌های درجه‌بندی به‌صورت معیار شده‌ای ثبت نمود. مقیاس درجه‌بندی وسیله‌ای است برای ثبت ‌قضاوت‌هائی که دربارهٔ یک صفت شخصیتی صورت گرفته است. نمونه‌هائی از مقیاس‌های درجه‌بندی در جدول نمونه‌های از مقیاس‌های درجه‌بندی آمده است. اینگونه مقیاس‌ها یک چارچوب داوری برای ثبت برداشت‌های کلی در اختیار مشاهده‌گر می‌گذارند.


- اعتمادبه‌نفس این شخص چگونه است؟
  ۱. خود را قادر به کسب موفقیت نمی‌داند.
  ۲. توانائی‌های خود را دست‌کم می‌گیرد. 
  ۳. توانائی‌های خود را می‌شناسد.
  ۴. در توانائی‌های خود اغراق می‌کند.
  ۵. خود را قادر به انجام هر کاری می‌داند.
- با گذاشتن علامت، میزان آرامش او را ارزیابی کنید:
  ۱. بسیار ناآرام و عصبی است.
  ۲. تا حدودی ناآرام و عصبی است.
  ۳. در حد متوسط از احساس آرامش و اطمینان برخوردار است.
  ۴. از اعتمادبه‌نفس برخوردار است.
  ۵. بسیار آرام و راحت است و در بحران‌ها به‌خوبی خود را وفق می‌دهد.
- میزان تسلط بر احساسات و عواطف:
  ۱. خیلی کم
  ۲. کمتر از متوسط
  ۳. متوسط
  ۴. بیشتر از متوسط
  ۵. خیلی زیاد
- آیا دیگران را عصبانی می‌کند؟
  ۱. هرگز
  ۲. به‌ندرت
  ۳. گاهی
  ۴. اغلب
  ۵. همیشه
- رفتار شخص را در قبال فرزندش ارزیابی کنید:
  ۱. در برابر فرزندش بر احساساتش تسلط ندارد.
  ۲. در رابطه‌اش با کودکان، احساست غلبه دارد.
  ۳. احساساتش را آزادانه ابراز می‌کند ولی رفتارش را در کنترل خود دارد.
  ۴. علی‌رغم مزاحمت‌های کودک رفتاری آرام و واقع‌بینانه با او دارد.
  ۵. هرگز نشانه‌ای از احساسات بروز نمی‌دهد و همواره بر خود مسلط است.
- آیا وظایفش مرتباً باید به او گوشزد شود یا اینکه به خواست خودش کارها را انجام می‌دهد؟
  ۱. حتی برای کارهای معمولی هم باید مرتباً به او گوشزد شود.
  ۲. گاهی نیاز به گوشزد دارد.
  ۳. خودبه‌خود به خواست خودش کارهای معمولیش را انجام می‌دهد.
  ۴. کارهائی اضافه بر وظیفهٔ خود انجام می‌دهد.
  ۵. جویای وظایف و تکالیف بیشتر است.


برای اینکه نتایج درجه‌بندی معنائی داشته باشد، درجه‌بندی کننده باید:


۱. مقیاس را بشناسد.


۲. با شخصی که صفاتش درجه‌بندی می‌شود آنقدر آشنا باشد که بتواند قضاوت معناداری دربارهٔ او به‌عمل آورد.


۳. درجه‌بندی‌کننده از اثر هاله‌ای احتراز نماید. اگر درجه‌بندی‌کننده شخص را به‌قدر کافی نشناسد و یا معلوم نباشد که دقیقاً چه رفتاری درجه‌بندی می‌شود، در آن صورت ممکن است درجه‌بندی تحت‌تأثیر تصورهای قالبی اجتماعی قرار گیرد، بدین معنا که مبنای فضاوت درجه‌بندی‌کننده تصور کلی او از طرز تفکر و رفتارهای ”زن خانه‌دار حومه‌نشین“ یا ”روشنفکر موبلند“ و یا ”دانش‌آموز ورزشکار“ باشد تا رفتار واقعی این افراد. علی‌رغم این مشکلات غالباً بین توصیف‌هائی که درجه‌بندی‌کننده‌های متفاوت در شرایط مختلف از شخص معینی به‌دست می‌دهند، همخوانی قابل توجهی دیده می‌شود، مثلاً در یک بررسی میزان پرخاشگری گروهی از پسران دانش‌آموز هم به‌وسیلهٔ همسالانشان درجه‌بندی شد و هم توسط روانشناسان ورزیده‌ای که آن پسران را هنگام بازی در حیاط مدرسه‌ مورد مشاهده قرار داده بودند. همخوانی چشم‌گیری بین این دو دسته درجه‌بندی وجود داشت (وایندر ـ Winder و ویگینز ـ Wiggins ۱۹۶۴).