اساسیترین احساساتی که آدمی تجربه میکند هم شامل انگیزههائی مانند گرسنگی و میل جنسی است و هم هیجانهائی مانند شادی و خشم. انگیزهها و هیجانها رابطهٔ تنگاتنگی با هم دارند. هیجانها مانند انگیزههای اساسی میتوانند رفتار را فعال سازند و هدایت کنند، و ممکن است با رفتار برخاسته از انگیزش همراه باشند. برای مثال، میل جنسی نه فقط انگیزهای است نیرومند بلکه منبع بالقوهٔ شادی نیز هست. انگیزهها و هیجانها را بهرغم شباهتهائی که دارند، باید از هم متمایز دانست. یکی از وجوه تمایز آنها این است که هیجانها را محرکهای بیرونی فرا میخوانند، در حالیکه انگیزهها منشاء درونی دارند.
بهعبارت دیگر، هیجانها را غالباً رویدادهای بیرونی برمیانگیزند و جلوههای هیجانی نیز معطوف همان رویدادها است. برعکس، انگیزهها غالباً تحتتأثیر رویدادهای درونی (مثلاً نوعی عدم تعادل زیستی) بروز میکنند و طبیعتاً معطوف اشیاء خاصی (مانند غذا، آب، جفت جنسی) در محیط هستند. وجه تمایز دیگر انگیزه از هیجان این است که انگیزه را معمولاً نیاز معینی فرا میخواند، در حالیکه محرکهای بسیار زیادی میتوانند هیجانها را فرا خوانند (برای مثال، پدیدههای بسیار گوناگونی میتوانند موجب خشم شوند). در عین حال این تمایزها مطلق نیست، چنانکه منبعی بیرونی میتواند انگیزهای را فراخواند ـ مثلاً گرسنگی شدید ـ نیز میتواند هیجانها را برانگیزد. با اینحال، تفاوتهای انگیزش و هیجان از نظر منبع فعالسازی، تجربهٔ فردی و میزان تأثیر بر رفتار در چنان حدی است که ناگزیر باید ایندو را جداگانه بررسی کنیم.