شناخت مشکل
غرض اين است که دريابيم که کودک به واقع دچار مشکل عقبماندگى درسى هست يا نه. اين مسأله بدانخاطر ذکر شد که گاهى طفل تحت شرايط و امکانات خود دچار چنين وضعى نيست، بلکه به اين امر متٌهم است.
اغلب پدران و مادران مىبينند که فرزند آنها در کلاس اول ابتدائى معدل ۲۰ دارد، در کلاس دوم اين معدل به ۱۹ و در کلاس سوم و چهارم به ۱۸ و ۱۷ مىرسدو ... در نتيجه گمان مىکنند که او دچار عقبماندگى درسى شده است.
شناخت علل
نکته دوم اين است که دريابيم اگر کودک بواقع عقبمانده و گرفتار است علت يا علل آن چيست؟ آيا علت آن جسمى است؟ ذهنى است؟ روانى است؟ و ...
براى شناخت آن ضرورى است نخست آزمايشهائى در زمينه دريافت شنوائي، بينائي، گويائي، سازماندهى کلامي، حرکتي، توانائى هماهنگى چشمى حرکتى و... بعمل آيد، وضع زندگى کودک چک شود تا ريشه يا ريشهها شناخته شوند.
البته کشف اين امر کارى دشوار است و نياز به يک سرى آزمايشهاى بالينى دارد و شايد همه والدين و مربيان قادر نباشند در اين زمينه اقدامى داشته باشند ولى کارى است لازم و دراين راه بايد از تخصص و آگاهى افراد صاحبنظر استفاده کرد.
اصلاح و جبران
پس از اينکه علتها شناخته شدند زمينه براى جبران بايد فراهم گردد که در اين راه نيز به مربى و به تبادل اطلاعات و نظر نياز دارد. ما هر چند مجرٌب و آگاه باشيم باز هم کسانى را مىشناسيم که در اين زمينه تجارب ديگرى دارند و مىتوانند ما را در وصول بهدف يارى دهند.
دراين مرحله رابطه خانه و مدرسه بايد بسيار تنگاتنگ و نزديک باشد والدين و معلمان دائماً با هم در ارتباط و تبادلنظر باشند. تلاشهاى مناسب و لازم را در طول هم قرار دهند. مؤيد يکديگر در امر هدايت و کنترل فرزندان باشند.