فوبيا در بحث ترس مطرح مى‌شود و آن ترس شديدى است که ريشه در جان آدمى دارد و او را ناخودآگاه تحت سطله و سيطره خود قرار مى‌دهد. و فوبياى مدرسه بحقيقت ترسى است که مايه اصلى آن هراس از مدرسه است. علت جسمانى و فيزيولوژيکى ندارد فقط ناشى از بهم‌خوردگى وضع درون است. بحقيقت از تأثيرات روان بربدن است که به صورت‌هاى مختلفى خود را بروز مى‌دهد.


اينان بمحض جدائى از والدين و ورود به مدرسه ناراحت شده و گريه و زارى سر مى‌دهند. سعى دارند از مدرسه فرار کرده و خود را به خانه برسانند. با امر والدين درباره رفتن به مدرسه او گمان دارد به بيمارى غيرقابل علاج و تحمّلى دچار شده و چاره‌اى ندارد جز اينکه با آن بسازد.


او در روز اول مدرسه و گاهى هم اوائل هفته و زمانى هم در ايام امتحان و يا روزهاى بازخواست و تکليف دچار بيمارى مى‌شود، رنگش زرد شده و حالت قى و استفراغ در او شديد مى‌شود. ناچار او را بنزد پزشک مى‌برند. او هرچه جستجو مى‌کند علت مرض را نمى‌يابد و حيران است که چه کند. ولى اگر جهان‌ديده و آگاه باشد بيمارى را در فکر و روان کودک يافته و به درمان آن مى‌پردازد و دستورالعمل‌ مى‌دهد و حتى به والدين او مى‌گويد که اين بيمارى در چه زمانى عود خواهد کرد.