بنيامين بلوم معتقد است که: هدف‌هاى تربيتى بيان صريح روش‌هايى است که با استفاده از آن مى‌توان انتظار داشت که رفتار شاگردان تغيير کند (بلوم، بنيامين- ۱۳۴۶.). چنانکه ملاحظه مى‌شود، در اين تعريف نيز هدف و روش معادل گرفته شده است. رابرت اف، ميگر در کتاب تدارک هدف‌هاى آموزشى هدف را بيان وضعيت مطلوبى مى‌داند که بايد در شاگرد بوجود آيد. در واقع، به نظر او هدف آموزشى شرحى از فرآورده آن است. به عقيده ميگر، هدف نتيجه آموزش را وصف مى‌کند، نه فرايند خود آموزش را. هدف عبارتى است که حاوى نتيجهٔ آموزش است، نه فرايند آموزش؛ به عبارت ديگر، هدف نتايج را روشن مى‌کند، نه وسيلهٔ دستيابى به آن نتايج را (ميگر، رابرت اف- ۱۳۵۵.).


اگرچه منظور ميگر از هدف، هدف‌هاى رفتارى است، در مقايسه با دو نگرش قبلى منطقى‌تر به نظر مى‌رسد. در نتيجه، مى‌توان گفت هدف موقعيتى است که مى‌خواهيم به آن برسيم، اشتياق رسيدن به آن، محرک فعاليت‌هاى معينى است که وصول آن را ممکن مى‌سازد؛ يعنى روش و فعاليت چه بصورت حرکت خارجى و بدنى باشد و چه بصورت حرکت دروني، عين هدف نيست؛ به عبارت ديگر، هدف با حرکت يکى نيست، بلکه چيزى است که فعاليت به آن منتهى مى‌شود. اما شکى نيست که اصول جان‌‌ديويى در تعيين هدف‌هاى آموزشى نيز بايد در تعيين و تنظيم هدف‌هاى آموزشى همواره مورد توجه همهٔ معلمان و مربيان تربيتى باشد. مهمترين اين اصول عبارتند از:


۱. روش و وسيله بايد متناسب با هدف انتخاب شود تا بتواند به آن منتهى گردد. اگر در هنگام تعيين هدف، روش و وسايل نيل به آن و ساير عوامل دخيل مورد توجه قرار نگيرد، انتظار تحقق هدف را نبايد داشت. بسيارى از نظريه‌پردازان علم اخلاق و آموزش و پرورش معمولاً از اين مسأله غافل هستند و هدف‌هايى را در فرآيند آموزش تعيين مى‌کنند که هيچ سنخيتى با روند فطرى فراگير ندارند و قابل پيش‌بيني، سنجش و انتخاب نيستند و از اين رو هرگز تحقق نمى‌يابند.


۲. اگرچه هدف هر فعاليت آموزشى پيش از شروع آن فعاليت تعيين مى‌شود نبايد تغيير‌ناپذير و غيرقابل انعطاف باشد. هدفى که در آغاز هر فعاليت انتخاب مى‌شود، هدفى است احتمالى و آزمايشى که ممکن است در فرايند فعاليت، دستخوش تغييراتى شود. هدفى خوب و مطلوب است که از اوضاع و احوال و شرايط واقعى سرچشمه بگيرد و با آن سازگار باشد تا بتواند شرايط را تغيير دهد و با اين تغيير، تحقق خود را امکان‌پذير سازد. کشاورزى که بدون توجه به وضع خاک و آب و هوا بذرافشانى کند، البته به هدف خود که محصولى پربار است نخواهد رسيد.


۳. هدف بايد فرد را به فعاليت برانگيزد و به فعاليت او جهت دهد. چنين امرى زمانى امکان‌پذير است که هدف‌هاى تربيتى بر فعاليت‌ها و احتياجات اصيل فراگير متکى باشد. هرگز نبايد هدف‌هاى مطلوب افراد بالغ را بر کودکان تحميل کرد يا همهٔ کودکان را بدون توجه به اختلافات اساسى آنان، اسير هدف‌هاى معينى کرد.


۴. هدف تربيتى بايد با اوضاع و احوال محيط شخص موافق باشد تا حصول آن ميسر شود. هدف‌هايى که از خارج بر شخص تحميل شوند قابل حصول نخواهند بود. متأسفانه، هدف‌هايى که ما در تعليم و تربيت کودکان اختيار مى‌کنيم از اين مقوله هستند. معلم، دانسته يا ندانسته، هدف‌هاى مطلوب خود يا ديگران را که موافق با مقتضيات رايج جامعه است، به شاگردان تحميل مى‌کند؛ اما شاگردان نه تنها به تحقق آنها علاقه‌اى نشان نمى‌دهند، بلکه اساساً نسبت به معلم بى‌‌اعتماد و بى‌اعتنا مى‌شوند؛ زيرا معلم از آنان چيزى مى‌خواهد که با مقتضيات آنان سازگار نيست.


۵. هدف‌هاى تربيتى بايد عينى و قابل تصور و تحقق باشند. هدف‌هاى بسيار کلى و انتزاعى براى کودک قابل تصور نيستند و از اين‌ رو، تحقق نمى‌پذيرند. معلم و مربى بايد بکوشد تا حتى‌المقدور هدف‌هاى تربيتى بسيار بزرگ، دور و مجرد انتخاب نکند، بلکه هدف‌هايى اختيار کند که تحقق هر يک از آنها به آسانى امکان‌پذير باشد و زمينهٔ تحقق هدف‌هاى بعدى را فراهم سازد (ديويي، جان.).