۱. موضوعات مورد مطالعه به هم پيوسته است و تفکيک تصنعى بين آنها وجود ندارد.
۲. محور فعاليت شاگرد است و نقش معلم نقش راهنماست نه بازخواست کننده.
۳. يادگيرى باثباتتر و پايدارتر صورت مىگيرد.
۴. انگيزهٔ درونى عامل فعاليتهاى آموزشى است.
۵. احساس مسؤوليت و انضباط جنبهٔ مثبتى به خود مىگيرد.
۶. ارتباط بين مدرسه و زندگى فراهم مىگردد و يادگيرى معنادار مىشود.