روش مسأله‌اي، در حقيقت، نوعى آماده کردن فراگير است براى زندگي؛ زيرا زندگى يعنى مواجه شدن با مسائل و کوشش براى حل آنها. در اين روش، فعاليت‌هاى آموزشى به گونه‌اى تنظيم مى‌شود که در ذهن فراگير مسأله‌اى ايجاد شود و او علاقه‌مند شود که با تلاش خود راه‌حلى براى آن مسأله پيدا کند. روش مسأله‌اى ممکن است به صورت فردى يا گروهى اجرا شود. البته بايد توجه داشت که روش مسأله‌اى با روش‌هاى سنتى کاملاً فرق دارد. اين روش، به هيچ‌وجه، به معنى پرسش و پاسخ يا حل تمرين نيست؛ مثلاً اين سؤال که: براى مفروش کردن يک آپارتمان با زيربناى ۱۲۵ متر مربع و با فرشى که هر متر مربع آن در حدود ۵۰ هزار ريال قيمت دارد، چقدر هزينه لازم است؟، به هيچ‌وجه مسأله تلقى نمى‌شود؛ زيرا اين سؤالى است که تنها احتياج به محاسبه دارد، ولى اينکه: يک آپارتمان سه اتاق خوابه را با ۵۰ هزار تومان مفروش کنيد، يک مسأله است؛ زيرا حل آن احتياج به انواع اطلاعات دربارهٔ وسايل، ابعاد و نوع اتاق‌ها، قيمت‌ها و سليقه‌هاى فردى دارد. در مثال اول، پاسخ را مى‌توان به وسيلهٔ اطلاعات داده شده به دست آورد، در حالى که در مثال دوم، پاسخ مشخص است و شاگرد بايد راه‌حل کشف کند. مثال اول مسأله‌اى است ذهنى و چندان ارتباطى با زندگى ندارد، ولى دومى هدف دارد و کاملاً مرتبط با زندگى واقعى است.

شرايط اجراى روش مسأله‌اى

در روش مسأله‌اي، شاگرد بايد شرايط زير را داشته باشد تا بتواند مسأله را حل کند:


۱. توجه به مسأله. توجه اساس هر نوع فعاليت آموزشى است. اگر خود شاگرد متوجه مسأله نشود ومسأله از طرف معلم به او ارائه گردد، حالت تحميلى خواهد داشت و شاگرد قادر به حل آن نخواهد بود يا اينکه رغبت و تمايلى به حل آن نشان نخواهد داد؛


۲. قدرت شناخت و درک مسأله؛


۳. تشخيص ويژگى‌هاى مسأله؛


۴. آمادگى براى حل مسأله؛


۵. قدرت تنظيم راه‌حل‌هاى احتمالي؛


۶. قدرت انجام دادن آزمايش و گردآورى اطلاعات و تحليل آنها؛


۷. قضاوت در مورد آزمايش انجام شده يا اطلاعات گردآورى شده و پذيرفتن راه‌حل‌هاى معتبر و کنار گذاشتن فرضيه‌هاى غيرمعتبر؛


۸. تعميم و کاربرد مسأله.


محيط و شرايط آموزشى بايد به گونه‌اى تنظيم گردد که شاگرد با مشکل مواجه شود و آن را درک کند. اين امر زمانى امکان خواهد داشت که شاگرد قدرت تحليل و استنتاج و نيز قدرت شناخت مسأله و ويژگى‌هاى آن را داشته باشد و به اين ترتيب، بتواند راه‌حل‌هاى احتمالى را پيش‌بينى کند. تحقق چنين روندى وقتى ممکن خواهد بود که شرايط ايجاد مسأله بر اساس استعداد، توانايي، سن و پايه‌هاى علمى شاگرد تنظيم شود.

چگونگى اجراى روش مسأله‌اى

در اجراى روش مسأله‌اى معمولاً دو روش اصلى وجود دارد:


الف- روش قياسى که از کلى به جزئى مى‌رسد، مثل اينکه آيا جنگ علت اصلى تغييرات اجتماعى است؛


ب- روش استقرايى که از جزئى به کلى مى‌رسد، مانند اينکه سؤال کنيم که آيا علل انقلاب‌هاى تاريخى يکسان است.


در روش قياسي، مراحل زير بايد طى شود:


۱. شناسايى مسأله.


۲. جستجو و کشف راه‌حل موقت.


۳. تنظيم نظريهٔ موقت.


۴. سنجش اعتبار و صحت نظريه به وسيلهٔ مقايسه با حقايق معلوم.


۵. تنظيم راه‌حل نهايى.


در روش استقرايي، مراحل زير بايد مورد توجه واقع شود:


۱. شناسايى مسأله.


۲. تشکيل فرضيه.


۳. جستجوى اطلاعات يا انجام دادن آزمايش.


۴. تحليل اطلاعات يا نتيجهٔ آزمايش.


۵. پذيرش فرضيه درست و رد فرضيه‌هاى غيرمعتبر بر اساس تحليل نتايج.


۶. تکرار آزمايش و تعميم.


روش مسأله‌اى شباهت زيادى به پنج مرحله آموزش هربارت، يعنى آمادگي، عرضه، مقايسه، تعميم و انطباق دارد.


در مدارس پيش‌دانشگاهى بهتر است روش استقرايى بيشتر از روش قياسى بکار برده شود، اگرچه در روش استقرايي، فعاليت و وظيفهٔ معلم بسيار سنگين است و او بايد به طور مرتب فعاليت شاگردان را سرپرستى و هدايت کند. از طرف ديگر، شاگرد نيز بايد پيوسته جدى باشد و روش مطالعه، تحقيق و تفکر صحيح را بداند.

محاسن روش مسأله‌اى

۱. موجب ارتباط فعاليت‌هاى مدرسه با زندگى واقعى شاگردان مى‌شود.


۲. از نظر روانشناسي، يکى از بهترين روش‌هاى تربيتى براى ايجاد تفکر علمى در شاگردان است.


۳. چون ثابت و خشک و غيرقابل انعطاف نيست، باعث برانگيختن علاقه طبيعى شاگردان به درس مى‌شود.


۴. تقريباً قابل انطباق با وضع کلاس‌هاى متداول است.

محدوديت‌ها روش مسأله‌اى

۱. نسبت به فعاليت‌هاى متداول مدارس احتياج به زمان بيشترى دارد.


۲. احتياج به معلمان باتجربه و آشنا با روش تحقيق دارد.


۳. وقت‌گير است و ممکن است با توجه به برنامه‌هاى جارى مدارس نتوان اين روش را به‌طور مؤثر اجرا نمود.