آفتاب

فیلم "آن شب" و "بوف کور"



فاصله ماجراها در "خواب" و "بیداری"، در فیلم "آن شب"، فاحش است، برای همین عجز در تفکیک وقایع، توسط شخصیت اول فیلم، نه تنها باور نکردنی می آید بلکه دیگر کلیشه ای ناسوری است. در صورتی که فاصله دو وادی متفاوت "خواب و بیداری" بوف ناخفته، از مویی باریک تر است.

فیلم "آن شب"، ساخته آقای کورش آهری، از مفهومی معنوی برخوردار است و با همه تفاوت های دور و نزدیک، گویی نوعی "بوف کور" امروزی، شده است. عناصری مشابه در هر دو داستان و فیلمنامه دیده و رویت می‎شود. هر دو شخصیت، در صدد کشتن افکار مزاحم ذهنش شان در رویا (1) هستند تا، در زندگی حقیقی به آرامش برسند و دیگر در خواب شکنجه نشوند(2). به دلیل شدت رسوب افکار سمج در ذهن شان، از سر وا کردن آن ها به سهولت رخ نمی دهد. گویی باید خونی، آن هم با کارد ریخته شود(3)، تا به خود آیند و به تحول برسند. در روایت، کارد به هر جا نمی خورد، بلکه به دهان و چشمی(4)  بر می خورد که آن ها را شریک جرمی برای شکنجه شدنش بر می شمارد. انتقام از دهان(5)  و چشمانی(6) که اگر در برزخ خواب و بیداری، نه نیمه باز می شد، نه رویایی رویت می کرد و نه به حرف در می آمد، آنگاه جسم او بی اراده وادار به خوابگردی نمی شد و باز نمی ماند از آنکه، در آغوش خود بمیرد. لیکن در فیلم گویا که فقط باید، خونی ریخته شود. هر دو شخصیت در حال جدال با خود هستند. "بوف کور"، مانند شاهدی دور، افسارِ گسیخته نیمه خواب و نیمه بیدار خود را که بی محابا به در و دیوار می زنند(7)، تا بدانجا می کشد که به تعادل برسد. در فیلم اما، معلوم نیست اذهان درگیرِ کشمکش، کدام هستند. تفاوت مفهومی "بوف کور" و "آن شب" در آن است که در فیلم، رخداد، در دو دنیای "خواب " و "بیداری" بوقوع می ‍پیوندد. در صورتی که در نثر، ماجرا در شبی مهتابی، در برزخ "خواب و بیداری"، رخ می ‍دهد. بنابراین، فاصله ماجراها در "خواب" و و "بیداری"، در فیلم "آن شب"، فاحش است، برای همین عجز در تفکیک وقایع، توسط شخصیت اول فیلم، نه تنها باور نکردنی می آید بلکه دیگر کلیشه ای ناسوری است. در صورتی که فاصله دو وادی متفاوت "خواب و بیداری" بوف ناخفته، از مویی باریک تر است. بدین خاطر در آن اثر، داستان هایی مشابه لیکن متفاوت شکل می ‍پذیرند که به شدت همبسته و از سویی گ سسته از هم هستند. بنابراین عناصری چند نظیر، نشانه ها، نظم حاکم در نثر، شناخت از کارایی مغز انسان، نیاز است تا خواننده قادر به سنجیدن، حس کردن و تفکیک امضاهای آن دو نیمه بوف، بشود. در صورتی که در "آن شب" برای تفکیک صحنه های خواب و بیداری، نیازی بدان عناصر نیست. زیرا وقتی شخصیت فیلم از خواب بیدار می ‍شود، از سطح هوشیاری مناسبی برخوردار است و ماوقعِ لحظاتی پیش، در یادش هست. اگر غیر از آن بود، چیزی به خاطرش نمی آمد و اگر هوشیاری اش کم بود، تحمل وزن کلید در دستش را نداشت چه برسد به حمل ساک و یا نگهداری بچه در بغلش. بنابراین کشمکش شخصیت فیلم با خود، جدالی غیر واقعی، به نظر می آید. در صورتی که "بوف کور" شاهد نبردی مهندسی شده، مابین دو نیمه خواب و بیدار خود در برزخ خوابنمایی است. درست است که آن نیمه خواب، نیمه بیدار را وا می دارد تا بی اراده در دنیای حقیقی، خوابگردی کند، لیکن نیمه بیدار، سطح هوشیاری اش به صفر نزدیک است و گویی که بیدار نیست. با این وجود بوفِ سیاوش(8)، "بالاخره"، موفق می شود، ترس، اضطراب و افکار مازویی-تلقینی اش را، بصورت کرم های خوره ای چسبنده و در هم لولیده، به بیرون از درونش بکشاند(9).
   مطلب مشابه دیگر در دو اثر، تابلویی است که نقش آن، معنایی عرفانی در بر دارد. فردی که در دنیای حقیقی روبروی آینه قرار می گیرد، منظره پشتش نیز بر آینه انعکاس می یابد. بنابراین منظره پشت تصویرش بر آینه، همان منظره پشتش در دنیای حقیقی است. در فیلم "آن شب"، نشانه هایی برای درک مفهوم نقش تابلو، در اختیار مخاطب، قرار نمی گیرد. لیکن در روایت "بوف کور"، عناصری دست به دست می دهند تا تحلیل گر پی به مفهوم مشابه بودن مناظر حقیقی جلوی آینه و مجازی پشت دریچه شفاف، ببرد(10). نویسنده اثر "صادق هدایت" در داستان "بوف کور"، از آن مطلب نمادین، یعنی همیشه یکی بودن صحرای پشت تصاویر حقیقی و مجازی، بهره می برد تا به شهادت آن، طعنه به تاثیر متقابل جسم و روان صیقلی انسان، بزند(11).


نویسنده: رویا وهمی

1.  نک: کتاب "رویای وهمی بوف کور، رویایی سه بعدی است"، ،1393چاپ دوم با مجوز ارشاد،ناشرمولف، ص31و 292، کتاب مزبور در سایت آفتاب در سال1391، درج می شود.
2.  "پلک های چشمم که پایین می آمد، یک دنیای محو جلویم نقش می ‍بست. یک دنیایی که همه اش را خودم ایجاد کرده بودم و با افکار و مشاهداتم وفق می داد. در هر صورت خیلی حقیقی تر و طبیعی تر از دنیای بیداری ام بود(ص89، بوف کور، صادق هدایت، نشر هدایت، 1383)."
"خواب های که می ‍دیدم، همه اش را خودم درست کرده بودم و تعبیر حقیقی آن را قبلا می ‍دانسته ام (ص89، بوف کور،صادق هدایت،نشر هدایت،1383)."
3.   نک: به صفحه292،"رویای وهمی بوف کور، رویایی سه بعدی است"1393چاپ دوم،
4.  "جلوی نور پیه سوز، مشتم را باز کردم، دیدم چشم او میان دستم بود و..(ص119،بوف کور،صادق هدایت،نشرهدایت،1383.)"
5.  صفحه118،بوف کور،صادق هدایت،نشرهدایت،1383
 6.  قهرمان داستان "سه قطره خون" نیز از چشمش انتقام می گیرد: "اما آن یکی دیگر که با ناخن چشم خودش را ترکانیده بود، دست هایش را از پشت بسته بودند. فریاد می کشید و خون به چشمش خشک شده بود (سه قطره خون، صادق هدایت، در آغوش خود مردن شنل سورمه ای، چاپ دوم 1397،ص259)."
7.  صفحه 89،بوف کور،صادق هدایت،نشرهدایت،1383
8. سایه ی شخصیت اول داستان "سه قطره خون"، نامش "سیاوش"است و بهترین اسمی است که روی سایه ای که اجزای صورتش سیاه است می تواند بیفتد! اسم "سیاوش" از آن داستان گزیده شده و اسم دومی است برای "بوف کور". در آن روایت "سیاوش" سایه تمام رخ و "رخساره" سایه نیم رخ است(ص309،"در آغوش خود مردن شنل سورمه ای"،چاپ دوم،ناشرمولف،پاییز1397)."
9.  "...و کرم های کوچکی، به تنم چسبیده بود که در هم می لولیدند." و " دو مگس زنبور طلایی دورم پرواز می کردند و کرم های سفید کوچک روی تنم در هم می لولیدند(ص 38 و ص120،بوف کور،صادق هدایت،نشرهدایت،1383)."
10.   نک: به صفحه 40 "رویای وهمی بوف کور،رویایی سه بعدی است"،چاپ دوم، 1393،ناشرمولف،
11.  "وقتی که چشم هایم را به هم می گذارم، سایه های مخلوط شهر: آنچه که در من تاثیر کرده با کوشک ها، مسجدها و باغ هایش همه جلوی چشمم مجسم می ‍شود (ص51،بوف کور،صادق هدایت، نشرهدایت1383)."






وبگردی