رخش طلب کرد شه کام گار
شد بگهی چاشت به دولت سوار
از روش پیل کران تا کران
سر به سر اندام زمین شد گران
صف سیاه از علم سرخ وز رد
نسخهی دیباچهی نوروز کرد
شه بتهی چتر سیه می چمید
اول شب صبح دوم میدمید
شاه بدر وازهی دولت شتافت
دادبدر وازه کشادی که یافت
نغمهی مطرب زگلوگاه ساز
گوش نیوشنده همی کرد باز
ماه و شاخ چرخ زنان پای کوب
گشته به مو از ره شه خاکروب
بس که فشاندند ز هر سو نثار
فرش زمین شد ز در شاهوار