آفتاب
ورود | عضویت
یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۲ ۰۳:۲۹
  • اخبار
    • اخبار سیاسی
    • اخبار اقتصادی
    • اخبار فرهنگی
    • اخبار ورزشی
    • اخبار اجتماعی
    • اخبار فناوری
    • اخبار سلامت
    • اخبار ایران و جهان
    • پیشخوان روزنامه ها
  • دانش سرا
    • مقالات
    • کتاب الکترونیکی
    • دانستنی ها
    • لینک های مفید
    • فرهنگ فیلم
    • لغت نامه دهخدا
    • دائره المعارف
    • کتابهای منتشر شده
    • بانک های اطلاعاتی
  • چندرسانه ای
    • 60 ثانیه با اخبار
    • کیوسک آفتاب
    • فیلم
    • عکس
    • پادکست
    • اینفوگرافی
    • آفتاب پلاس
  • دیجیتال مارکتینگ
    • خدمات دیجیتال مارکتینگ
    • نیازمندیها
    • بانک مشاغل
    • وبگردی
    • بنر
    • مشاوره کسب و کار
    • رپورتاژ آگهی
    • کمپین
    • خدمات
    • سایتچین
  • گردشگری
    • مجله گردشگری آفتاب
    • گزارش لحظه ای جاده ها
    • نقشه ترافیک تهران
  • تفریح و سرگرمی
    • شبکه های اجتماعی
    • موسیقی
    • فیلم و سریال
    • تئاتر
    • آشپزی
    • کارت تبریک
    • فیلم های سینما
    • بازی های اینترنتی
    • شعر و ادب
    • گل و گیاه
    • ضرب‌المثل
    • فتوبلاگ
    • سخن بزرگان
    • تعبیر خواب
    • داستان سرا
    • فال و طالع بینی
    • چیستان
    • شخصیت‌ها
    • لطیفه
شعر و ادب امیر‌خسرو دهلوی ابوسعید ابوالخیر انوری جامی حافظ بهار خواجوی کرمانی خیام دقیقی رودکی سعدی صائب‌ تبریزی شیخ‌بهائی باباطاهر همدانی شهریار عبید زاکانی عراقی عطار فرخی سیستانی فردوسی محتشم کاشانی مسعود سعد منوچهری مولوی ناصرخسرو نظامی گنجوی وحشی‌بافقی هاتف سبک شناسی تاریخ ادبیات ایران

غزلیات

  • صفحه بعدی
  • 5
  • 4
  • 3
  • 2
  • 1
  • صفحه قبلی

بس که خوشدل با غم شبهای در خویش را

گم شدم در سر آن کوی مجویید مرا

خبرت هست ؟ که از خویش خبر نیست مرا

قدری بخند و ازرخ قمری نمای ما را!

جان برلب است عاشق بخت آزمای را

شفاعت آمدم ای دوست دیده‌ی خود را

بهار پرده بر انداخت روی نیکو را

ای صبا بوسه زن ز من در او را

ای باد برقع برفگن آن روی آتش‌ناک را

آورده‌ام شفیع دل زار خویش را

بس بود این که سوی خود راه دهی نسیم را

بشگفت گل در بوستان آن غنچه‌ی خندان کجا؟

برو ای باد و پیش دیگران ده جلوه بستان را

برقع برافگن ای پری حسن بلاانگیز را

بسی شب با مهی بودم کجا شد آن همه شبها

چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا

جانا به پرسش یاد کن رو زی من گم بوده را

چه اقبالست این یارب که دولت داده‌ای ما را

دیوانه میکنی دل و جان خراب را

دلم در عاشقی آواره شد آواره تر بادا

رفت آنکه چشم راحت خوش می‌غنود ما را

سیم خیال تو بس با قمر چکار مرا؟

گر چه بربود عقل و دین مرا

سری دارم که سامان نیست او را

گذشت آرزو از حد بپای بوس تو ما را

من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز را

من و پیچاک زلف آن بت و بیداری شبها

یارب که داد آینه آن بت پرست را

وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا

که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا

روز عید ست به من ده می نابی چو گلاب

امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت

تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داشت

بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت

ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است

نسیما آن گل شبگیر چون است؟

بیا کز رفتنت جانم خراب است

مرا داغ تو بر جان یادگار است

آنجاست دل من و هم آنجاست

چون بگیتی هر چه می‌آید روان خواهد گذشت

با غمش خو کردم امشب گرچه در زاری گذشت

گر چه خفتن خوش بود با یار در شبهای وصل

سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست

شربت و صلت نجویم کار من خون خوردنست

هر مژه از غمزه‌ی خون ریز تو ناوک زنی است

جعد مرغولت که در هربند او صد حلقه است

عاشق سوخته دل زنده به جان دگر است

در شب هجر که از روز قیامت بتر است

برگ زیرآمد و برگ گل و گلزار برفت

کشته‌ی تیغ جفایت دل درویش من است

جهت مشاوره رایگان درباره تبلیغات، با ما تماس بگیرید:

۰۲۱ - ۲۳۰ ۴۴ ۳۳۳

درباره ما

  • درباره آفتاب
  • قوانین و مقررات
  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • راهنمای آفتاب
  • نقشه سایت

تماس با ما

+۹۸ ۲۱ ۸۸۰۰ ۰۵۳۴

تلگرام آفتاب

اینستاگرام آفتاب

+۹۸ ۲۱ ۸۸۰۰ ۷۱ ۳۲

ایران، تهران، امیرآباد شمالی خیابان هفتم کوچه سوم پلاک ۳

پشتیبانی آفتاب

همکاری در کسب و کار

  • آگهی رایگان
  • تبلیغات در آفتاب
  • مشاوره کسب و کار

خبرنامه

برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیک خود را وارد نمایید
عضویت
کلیه حقوق این سایت برای شرکت شبکه ی اینترنتی آفتاب محفوظ است.