نگاهی به فیلم "هیچ کجا هیچ کس"

"هیچ کجا هیچ کس" ساخته ابراهیم شیبانی فیلمی است با گرایشی ساختارگرایانه.

با تبریک بازگشایی خانه سینما در روز ملی سینما و امید به شکوفا شدن سینمای ایران در بهار همدلی اهالی آن.
"هیچ کجا هیچ کس" ساخته ابراهیم شیبانی فیلمی است با گرایشی ساختارگرایانه. همانگونه که از عنوان فیلم بر می آید موضوع مکان و اشخاص برای سازنده کمرنگ می باشند و عنصر مهم روایی یعنی زمان هم به عنوان تاریخ روایت نیز برای سازنده اهمیت چندانی ندارد چرا که در این فیلم مشخص نمی شود رویدادها در چه زمانی رخ می دهند. بنابر این می توان نتیجه گرفت زمان به عنوان روایت کم اهمیت بوده است اما از سوی دیگرزمان به لحاظ ساختاری عنصر اصلی فیلم می باشد.
رویدادهای واقعی پیرامون انسان پیوسته، پی در پی و بدون گسست است و منطق ادراکی انسان -علت و معلول- از آنها نیز الگویی مشابه دارد اما لزوما یکسان نیست بدین معنی که درک، تفسیر و تاویل رویدادهای جاری می تواند به کمک داده هایی که از قبل در ذهن انباشت شده –حافظه- انجام پذیرد. بدین ترتیب سینما با ترفندهایی مانند فلش بک، می تواند روایت خطی را بشکند و اطلاعات اضافی را مانند دخالت حافظه– خاطره- در درک ذهنی – تفسیر- وارد نماید و خواهید دید مخاطب هیچ گونه شکست زمانی را متوجه نشده و در صورت توجه، کاملا قابل پذیرش است.اما جا به جایی زمان رویدادها در فیلم هایی مانند "ممنتو"، "۲۱ گرم"، "بابل"، "صداها" فرزاد موتمن و از جمله "هیچ کجا هیچ کس" همانا فروپاشی منطق درک انسان از واقعیات را در پی دارد و مخاطب با چند بار دیدن این فیلم ها و جا به جایی و ربط منطقی سکانس ها و نماها ی در هم ریخته، می تواند در ذهن روایت فیلم را دریافت کند، آن چه که می تواند مخاطب را در حل این معما یا پازل روایت کمک نماید چینش درست و نشانه گذاری هایی است که ربط نماها و سکانس های در هم ریخته را ساده تر می نماید و "هیچ کجا و هیچ کس" به نظر می رسد در این مورد موفق بوده است
فیلمنامه ی "هیچ کجا هیچ کس" یک داستان ساده را روایت می کند که چند نفر بر اثر انتقام، مهران (محمد رضا فروتن) فقر، داوود (صابر ابر) طمع، نازنین (مهناز افشار) و سرخوردگی، (دختر یک کارخانه دار) به یک کلاهبرداری اقدام می کنند و بقیه حوادث نیز پی در پی تا به آخر ادامه می یابد شاید اگر این روایت به همین گونه خطی تدوین می شد با این تعداد بازیگر شناخته شده می توانست فروش بیشتری داشته باشد اما فیلمساز به جهت تفکر بیشتر و تغییر ذائقه مخاطب با ساختار شکنی خطر پذیری کرده که این قابل تقدیر است.
با وجود به هم ریختگی زمانی می توان نوعی نظم را در این فیلم مشاهده نمود فیلم با نمای خروج رضا کیانیان از گورستان کشتی ها شروع می شود که اگر فیلم به صورت معمول، خطی و تداومی تدوین می شد این نما تقریبا بین دقایق ۶۰ تا ۷۰ قرار می گرفت و تا پایان فیلم ۲۰ تا ۲۵ دقیقه زمان باقی نمی ماند، اما فیلمساز این مدت نزدیک به یک چهارم از فیلم را به قطعات کوچک تر برش زده است و باقیمانده را و در واقع قسمت های ابتدایی فیلم را قطعه قطعه در بین این برش ها جا داده است به طوری که این برش ها به صورت جامپ کات ملاحظه نمی شوند و با کمی چشم پوشی حالت فلش بک را به خود می گیرند شاید به همین دلیل مخاطب با اندکی دقت می تواند ربط هایی منطقی بین قسمت های جدا افتاده را برقرار نماید و شاید مخاطبان با دیدن فیلم های جدید دیگر با این روش فیلمسازی آشنا شده و این فیلم را آسان تر قبول نمایند، گیشه ی قابل قبول این فیلم – نسبت به فیلم هایی با ساختار مشابه- می تواند دلیلی بر این ادعا باشد.

زهره نبی زاده
کارشناس ارشد سینما
چاپ شده در روزنامه آفتاب یزد ۳۱/۰۶/۹۲ شماره ۳۸۶۶