«قصه‌ها» و واقعیت

سینما رابطه نزدیک و انکارناپذیری با ادبیات دارد و هنر هفتم از زمان شکل‌گیری و اختراعش به شیوه‌های مختلف سروکارش با این هنر اصیل و ریشه‌دار بوده است.

سینما رابطه نزدیک و انکارناپذیری با ادبیات دارد و هنر هفتم از زمان شکل‌گیری و اختراعش به شیوه‌های مختلف سروکارش با این هنر اصیل و ریشه‌دار بوده است.

سینما پس از افت و خیزهای اولیه مسیر خود را پیدا کرد و با بهره گیری از داستان های بزرگ و کوچک سعی کرد مخاطبان بیشتری جذب کند.

در واقع این هنر ـ صنعت نوپا و نوظهور خیلی سریع راز موفقیت خود را کشف کرد؛ قصه گویی. آشکارترین و متجلی ترین شکل بده بستان سینما و ادبیات در مقوله اقتباس ادبی اتفاق می افتد و سینما سال های سال است گاه و بیگاه سراغ کتاب های شناخته شده و مهجور می رود و آنها را به فیلم تبدیل می کند.

جدا از این هنرهایی چون فیلمنامه نویسی نیز به نوعی زیرشاخه ادبیات محسوب می شود که این خود گواه دیگری بر ارتباط تنگانگ و همیشگی سینما و ادبیات است، اما بجز اینها باید دید که سینماگران از جمله همین فیلمنامه نویسان چه رابطه ای با ادبیات دارند و در کنار قصه گویی چقدر قصه خوانی می کنند؟ آیا فیلمنامه نویسان فقط موقعی سراغ کتاب می روند که می خواهند فیلمنامه ای بنویسند؟ بیاییم به این مساله محدودتر و در حدود سینمای خودمان نگاه کنیم. واقعا چند درصد سینماگران ما کتاب می خوانند؟ فیلمنامه نویسان، تهیه کنندگان و کارگردانان ما به عنوان مهم ترین رکن های اصلی و اولیه شکل گیری و خلق یک اثر سینمایی چقدر از وقتشان را به مطالعه اختصاص می دهند؟ آیا بازیگران و ستاره های سینمای ما به کتاب فقط به عنوان کالایی لوکس برای خانه و کتابخانه خود نگاه می کنند یا واقعا مطالعه آنها از تورقی سطحی فراتر می رود و به خوانشی عمیق می انجامد؟ دیگر عوامل یک گروه فیلمبرداری چطور؟ آیا با کتاب بیگانه اند و همیشه دشواری ها و درگیری های مراحل تولید یک فیلم را برای نخواندن کتاب بهانه می کنند یا از هر فرصتی حتی اندک برای مطالعه استفاده می کنند؟ واقعیت این است که متاسفانه سرانه مطالعه در کشور ما به دلایل مختلف پایین است و جز عده ای محدود و همیشه کتابخوان خیلی ها را میانه ای با مطالعه نیست اما دست کم انتظار می رود سینماگران ما به واسطه حرفه ای فرهنگی و هنری با کتاب و ادبیات بیگانه نباشند.

به آن سینماگران شریف و اندیشمندی که به ارزش ادبیات واقفند و همواره دستی بر خواندن و نوشتن دارند بی حرمتی و جسارت نشود، اما اگر سینما و سینماگران ما را نسبتی با کتاب بود، سینمای ما وضعی به مراتب بهتر از این داشت.

واقعیت این است که بخشی از سینماگران ما با «قصه ها» و کتاب ها بیگانه اند. به نظر حالا که کمی از آن زلزله های مخرب سینمایی کشور فاصله گرفته ایم، فرصت مناسبی برای بازسازی کتابخانه های شخصی و جمعی جماعت سینماگر و کتابخوانی آنها پیش آمده است و مسئولان سینمایی می توانند به راه هایی برای ترویج فرهنگ مطالعه بین سینماگران بیندیشند.

علی رستگار