آنچه سالهای گذشته بر کمال تبریزی رفت و این روزهایی که میگذراند
هشت سال و مخصوصا چهار سال اخیری که گذراندیم، سالهای یخبندان فرهنگی بودند که به همان اندازهیی که بعدها در تاریخ از قدرت و نفوذ تخریبش یاد میشود، میزان فرسایشی که بر زندگی حرفهیی هنرمندان تحمیل شده بود نیز داستانها در خود نهفته دارد. در این سالها هر فکر و ذهن خلاقی به انجماد رفت و هر سرسبزی و قلب تپندهیی با هجوم یخبندان مواجه شد.
در چنین سالهایی ذهنهای خلاق و گرم برای حفظ شرافت، چارهیی جز گوشهنشینی یا هجرت نداشتند. آنها گوشهنشین شدند و مهاجر تا سالم بمانند و صبر کنند به امید روزی که دوباره بتوانند دست به خلق و آفرینش بزنند آن هم در سرزمین مادری با یاران جانی و بیاضطراب و دلهره توقیف و بهانهتراشیهای پوچ (یادمان نرود انا لله و اناالیه راجعونی که آقایان برای شاهکار آقای فرهادی سر دادند و بعدا وقتی خارج توان محدودشان این فیلم راه به جهان بیانتها یافت، در تخیلات بیحد و مرزشان، ادعای لابی برای اسکار هم به نام خود چون یک فراز از این بیماری توهم ثبت کردند). قاعدتا تاثیری که این سالها بر فرهنگ و هنر و آدمهای اهل فرهنگ و آفرینش داشته هیچوقت از بین نمیرود. مثالها زیاد است و این «زیاد بودن» دردناک. اما بهانه این مقال جناب کمال تبریزی است، که یکی از همان آدمهای خلاق و باشرافت است که در این سالها به گوشهیی پناه برد و تلاشهایش هیچوقت به مخاطب نرسید.
همین شد که سینمای تبریزی دچار وقفهیی شد که هیچوقت جبرانی ندارد؛ آقای تبریزی از جایی ارتباط سازنده و موثرشان با مخاطب قطع شد و دو قله رفتهیی دارند که اصطلاحا مخاطبان ندیدهاند و همین دوری برای کارگردانی که در هرفیلم هیچ چیز را تکرار نمیکند، اتفاق ناخوشایندی است؛ اتفاقی که به مخاطب او هم میرسد و آنها را از دیدن دو اثر، دو ردپا و دو شراکت سازنده برای ارتقای توان و شور خلاقانه سازنده محروم کرده است.
اما حالا و در این پروژه آنقدر اتفاق دوست داشتنی زیاد است که امیدوارم با نمایش فیلم، کمی از آن سختی سالهای یخبندان جبران شود. در فیلم «طبقه حساس» آقای تبریزی گروهی از بازیگران پرانگیزه و با استعداد را در کنار رضا عطاران همیشه بینظیر و به همراه تیم خوشفکر جوان و پرشور پشت دوربین اعم از فیلمبردار و طراح صحنه و صدابردار و گریم و همه تیم تولید دورهم جمع کردهاند و با وسواس همهچیز را کنار هم چیدهاند تا هیچ تصویری را بر حسب اتفاق و محدودیتها به ضرورتها تنزل ندهند. از آنچه در این ۱۰ سال در همکاری با ایشان دیدهام، در این فیلم، پلانبندیها جزییتر و حرکت دوربین سنجیدهتر و کنترل بر بازی بازیگران در حد حرکت ابرو اشارات جزیی در صورت و دستهای آنان است تا قصه خوب پیمان قاسمخانی دقیقتر به تصویر کشیده شود. امیدوارم تمام این خوبیهایی که در این کار میبینم در اکران هم دیده شود و شرایط به هنرمندانی از این دست اجازه روندی رو به رشد و ارتباطی سالم و بیواسطه (یا کم واسطه!!) با مخاطب را ارزانی کند که حق دوسویه مخاطب و خالق اثر است.
حبیب رضایی
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است