سینمای کودک در کما

دهه ۶۰ و اواسط دهه ۷۰ دوران طلایی سینمای کودک بود؛ روزگار شیرین و خوش این سینما. روزگار خاطره‌انگیز شهر‌موش‌ها، کلاه‌قرمزی‌ و‌ پسرخاله، علی ‌و ‌غول‌جنگل، گلنار، پاتال و آرزوهای کوچک، مدرسه پیرمردها، دزد‌عروسک‌ها، الوالو من جوجوام، سفرجادویی و ده‌ها فیلم جذاب دیگر که نه‌تنها کودکان و نوجوانان که والدین آنها را هم به سینما می‌‌کشاند.

دهه ۶۰ و اواسط دهه ۷۰ دوران طلایی سینمای کودک بود؛ روزگار شیرین و خوش این سینما. روزگار خاطره‌انگیز شهر‌موش‌ها، کلاه‌قرمزی‌ و‌ پسرخاله، علی ‌و ‌غول‌جنگل، گلنار، پاتال و آرزوهای کوچک، مدرسه پیرمردها، دزد‌عروسک‌ها، الوالو من جوجوام، سفرجادویی و ده‌ها فیلم جذاب دیگر که نه‌تنها کودکان و نوجوانان که والدین آنها را هم به سینما می‌‌کشاند.

این گونه بود که حتی در دشوارترین شرایط اجتماعی و در دوران جنگ تحمیلی هم سینماها همچنان شلوغ بود و صدای دلخراش آژیرها و موشک ها زیر حجم غوغای گیشه ها گم می شد.

در آن مقطع، سینمای کودک و نوجوان با شادی و هیجانی که در خود داشت از بهترین روش ها برای تزریق امید و شادی به جامعه بود.

هر اندازه سینمای کودک و نوجوان در این دو دهه با قدرت به جلو پیش رفت، اما ناگهان از حرکت ایستاد و دیگر آثار قابل توجهی در سینمای ایران ساخته نشد.

آن تعداد اندک آثار هم که بعدها در ژانر کودک و نوجوان ساخته شد به دلیل نداشتن جذابیت و هیجان نتوانست کودکان را جذب کند و این چنین بود که به مرور سینمای کودک پا به دوران رکودش گذاشت.

این تغییرات با پیشرفت علم و فناوری همراه شد تا کم کم پای بازی های رایانه ای و انیمیشن های متنوع و با کیفیت خارجی به خانه ها باز شود. حالا دیگر کمتر بچه ای حوصله دیدن فیلم هایی را داشت که همچنان در گذشته شان مانده بودند و تصویری از دوران جدید ارائه نمی کردند.

نسل کودکان، همراه با تغییرات مختلف اجتماعی و فرهنگی دستخوش تغییر شده و توقعات ذهنی و قدرت خلاقیت آنها را گسترش داده بود. آنها دیگر علاقه ای به شنیدن و دیدن قصه های نخ نما شده قدیمی نداشتند و پیشتر از زمانه خود حرکت می کردند.

سینمای کودک از مخاطب خود جا مانده بود و این فاصله روز به روز بیشتر می شد. در این شرایط دیگر کمتر کارگردان و تهیه کننده ای پیدا می شد که بخواهد وقت و سرمایه اش را برای سینمای کودک بگذارد و در تلاش هایی گذرا، هر چند سال یک بار اثری در این حوزه تولید می شد که البته اغلب هم در گیشه ناکام می ماند.

هنوز هم شرایط برای سینمای کودک، تداعی گر اوضاع نابسامان و ناامید کننده ای است به گونه ای که در حوزه تولید و اکران در کما به سر می برد. حمایت ها در این زمینه در نازل ترین سطح خود قرار دارد و هیچ کس دلش برای این آثار نمی سوزد.

سینمای کودک تا هنگامی که با این کمبودها مواجه باشد و بخواهد بدون استفاده از تکنیک های به روز فنی و انیمیشن همچنان قصه های قدیمی را برای کودکان تعریف کند، وضعش از این هم بدتر خواهد شد.

عرفان جلالی