آفیش

سال‌های بسیار است که در شمار زینت‌های زندگی ما است؛ همه‌جا هست، همه‌جا حضور دارد - در خیابان‌ها، در اماکن عمومی. شکل‌ها و رنگ‌هائی که آفیش به ما عرضه می‌کند، خواه به آنها توجه …

سال‌های بسیار است که در شمار زینت‌های زندگی ما است؛ همه‌جا هست، همه‌جا حضور دارد - در خیابان‌ها، در اماکن عمومی. شکل‌ها و رنگ‌هائی که آفیش به ما عرضه می‌کند، خواه به آنها توجه کنیم یا نه، نگاهمان را می‌رباید و در خاطرمان ثبت می‌شود، و نقش آن هم به‌ درستی همین است. آفیش باید آنچه را می‌خواهد به ما ابلاغ کند، بسیار سریع بگوید.
تماشاگر، آنگونه که به‌سوی یک تابلو می‌رود، به‌سوی آفیش نمی‌رود. این آفیش است که به دیدار ما می‌شتابد و ما را حین عبور غافلگیر می‌کند. مدت برخورد بسیار کوتاه است، به اندازه‌ای است که یک نقش بصری ضبط می‌شود، اما این نقش باید در ذهن ما باقی بماند تا در میان همه تصاویری که چشم ما ضبط کرده است، دوام کند و مقامی ممتاز بیابد.
پس این نقش باید از جزئیات مزاحم و پیچ و خم‌های سردرگم فارغ باشد و راست به هدف بخورد. هنر آفیش، هنر سادگی، هنر ایجاز است. البته این گفته به معنای آن نیست که آفیش نباید در ذهن ما امتداد یابد. برعکس، آفیش به محض آنکه در ذهن آشیان کرد باید راهش را بگشاید، آغاز آن کند که سلسله‌ای از خواست‌ها و تمایلات را در ما برانگیزد، خواست‌ها و تمایلاتی که باید ارضاء شوند. آفیش باید ما را به انجام کاری بکشاند که، به واسطه تداعی معانی، فکر می‌کنیم لذت یا خوشی فرا خواهد آورد. یک مورد ساده و ابتدائی را ذکر می‌کنیم: آفیشی که در سال‌های میان دو جنگ اول و دوم در فرانسه بر سر در سربازخانه‌ها دیده می‌شد، آفیشی که جوانان فرانسوی را ترغیب می‌کرد در نیروهای مستعمراتی نام‌نویسی کنند، با تصویری موجز، سرزمین‌های دوردست آفتابی را نقش می‌کرد.
این آفیش مژده سفرهای دور و کشف بهشت‌های ناآشنائی را به حرفه نظامی پیوند می‌زد که جوانان در خواب و خیال می‌دیدند، اما امیدی به تحقق ان نداشتند.
در ”کتابخانه ملی پاریس“ برپا شد. این نمایشگاه، چشم‌انداز کلی هنر آفیش‌سازی را در سراسر اروپا در صد سال گذشته فراهم آورد؛ البته نمونه‌هائی از کار آمریکائی‌ها را هم عرضه کرد.
نمایشگاه با آفیشی آغاز کرد که ما نه در سال ۱۸۶۸ برای یکی از کتاب‌های شان‌فلوری (گربه‌ها) ساخت. البته این آفیش نه به‌منظور نصب به دیوارها بلکه برای نصب در کتابفروشی‌ها ترسیم شده بود. این دوره که در این نمایشگاه تا سال ۱۹۰۰ ادامه دارد، دوره بزرگ آفیش‌سازی فرانسه است که در آن، نقاشان یا طراحانی مانند بونار، با ”فرانس - شامپانی“ مشهورش، دومیه استاینلن، موریس دنی و کاریر، به‌عنوان آفیش‌پردازانی چیره‌دست ظاهر می‌شوند. از شره باید جداگانه سخن گفت. او در تحول آفیش‌سازی نقشی بااهمیت ایفاء کرد و نخستین کسی بود که به اهمیت حرکت و بازی نقش‌های اسلیمی برای جلب نگاه پی برد. نیز از تولوزلوترک باید جداگانه سخن گفت که بسیار زود ضرورت‌های آفیش‌سازی را شناخت و در این قلمرو نیز استاد بی‌منازعی از کار درآمد. همچنین در انگلستان نقاشانی بودند که دوران شکوفائی آفیش‌سازی این سرزمین را نشانه زدند که در رأس آنها دادلی هاردی قرار داشت. آفیش‌سازی انگلیس، با آنکه نشانه مشخص خود را دارد، به فرانسه بسیار مدیون است.
اوبری بیردزلی که در بیست و شش سالگی درگذشت، و بن نیکولسون، اصالت آفیش‌سازی انگلیس را فراهم آوردند.
اما در این دوره، آفیش‌های آلمانی بیشتر جلب‌نظر می‌کردند و قوی و بسیار چشمگیر بودند.
به‌تدریج که آفیش جای خود را باز می‌کرد، گروهی از هنرمندان متخصص در آفیش‌سازی پیدا شدند. در فرانسه، میان دو جنگ، این هنرمندان متخصص عبارت بودند از لوپو، کاساندر، ژان کارلو، پل کولن. البته حضور اینان مانع نمی‌شد که نقاشانی چون اوتریلو، والادون و وان‌دونگن، در زمینه خلق آفیش‌های تبلیغاتی کار کنند. پس از جنگ دوم نیز شاگال میرو، براک، پیکاسو، ماتیس، دالی و ماتیو در کنار حرفه‌ای‌هائی چون ویلمو و ساوینیاک، آفیش می‌ساختند. حضور کشورهائی چون آمریکا، انگلیس، بلژیک، چکسلواکی، آلمان و اتحاد شوروی در این نمایشگاه، مجال سنجش و مقایسه را فراهم ساخته بود و نشان می‌داد که ضرورت‌ها همه جا یکی است اما پاسخ‌ها متفاوت است.