آفتاب

لبخند با لطیفه و جوک های داستانی کوتاه



داستان های خنده دار و جالب را می توانید در اینجا بخوانید و لذت ببرید

دختر: مامان من با این خواستگار ازدواج نمی کنم 

چون اعتقادی به جهنم نداره...

مادر: دخترم توباهاش ازدواج کن حتما به جهنم اعتقاد پیدا می کنه.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


می دونی یه جوجه تیغی و یه مار با هم ازدواج کنند بچوشون چی میشه؟

میگه: سیم خار دار.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


یه روز یه نفر ماشین میخره به رفیقش میگه:

ممد ماشین خریدم

ممد میگه: چه رنگیه؟

ممد میگه: قرمزه

ممد میگه: خوب خریدی والا.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


یارو میگه: با بقیه جمله بساز 

میگه: دیشب رفتیم پیتزا فروشی

میگن: پس بقیه کو؟

میگه: بقیش تو یخچاله.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


یه روز یارو میره مسابقه بیست سوالی

میگه: گنجشکه؟

میگن: نه

بهش میگن: قارقار می کنه

میگه: گنجشک نیست؟

میگن: نه سیاهه

میگه: گنجشک نیست؟

میگن: نه

دیگه خسته میشن میگن جواب کلاغه

یارو میگه: من هم گفتم گنجشک نیست.

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_




وبگردی