آفتاب

نقد و بررسی تئاتر پنج ثانیه برف



نمایش «پنج ثانیه برف» هر نوع خشونت رفتاری را نفی می‌کند و می‌کوشد در پس روایت قصه زنانی از تهران امروز، به نقد عادات و آدابی بپردازد که خشونت را در جامعه گسترش می‌دهند.

جملاتی که در بروشور معرفی نمایش «پنج ثانیه برف» به کارگردانی مرتضی میرمنتظمی نوشته شده، راه را برای مواجهه آگاهانه با این اثر باز می‌کند

جملاتی درباره شیوه و راهی که گروه تئاتر «مشق» برگزیده و سبکی که مبتنی بر تجربه کردن است، تجربه‌ هایی که پیشتر هم انجام شده و خلق و ابداع این گروه نیست. نمایش که شروع می‌شود مخاطب با جهانی تلخ و تاریک مواجه است. این سیاهی تا پایان ادامه دارد و بارش برف هم نمی‌تواند زهر رویدادهای تلخی که بر شخصیت‌ها گذشته پاک کند. در آغاز روایت رضا (عباس جمالی) به استقبال مرگ می‌رود و در ثانیه ‌های پایانی زندگی ‌اش از چشم‌ های خیره زنانی سخن می‌گوید که از میان جمعیتی که برای تماشای اعدام یک قاتل آمده ‌اند، او را می‌نگرند.


شیوه روایت در «پنج ثانیه برف» بر مونولوگ استوار است

 در چنین شیوه روایتی، نویسنده به شخصیت‌ها فرصت می‌دهد تا برش‌ هایی از زندگی شان را رو به مخاطب تعریف کنند، حرکت‌ها و کنش‌هایی اندک و تداخل‌های روایتی، این نظم را بر هم می‌زند و به فضا و روایت تنوع می‌دهد. اما اساس قصه گویی در «پنج ثانیه برف» مثل نمایش‌های «هم هوایی» یا «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» بر تک گویی استوار است. در چنین نمایش ‌هایی معمولا حفظ یکدستی میان شخصیت‌ ها ساده نیست.


گاهی شخصیتی جذاب تر از کار در می‌آید، مانند نرگس (الهام کردا) در «هم هوایی» و گاهی بازیگری با قدرت بازی خود جلوه‌ای ویژه به یک شخصیت‌ داده آن را از دیگر شخصیت‌های نمایش متمایز می‌کند. با این همه، این ساختار در ذات خود جذاب و شیوه ‌ای آزموده شده برای شخصیت پردازی در آثاری است که کاراکترهای متعدد دارند و پرداختن به همه وجوه آنها ساده نیست. «پنج ثانیه برف» با توجه به همه این معیارها اثر قابل قبولی است، هر چند دلایل و انگیزه‌های رضا برای کشتن منصوره (فرشته صدرعرفایی) و اکرم (آزاده صمدی) به اندازه دلایلش برای کشتن الناز (رویا تیموریان) منطقی نیست یا نحوه ورودش به خانه ساینا (سپیده صباغ) و بابونه (سارا لاهوت) شفاف و روشن از کار درنیامده است.


بخش مهم نمایش به تک گویی رضا و زنان اختصاص دارد تا درباره آنها بیشتر بدانیم. دختر افغان، زن راننده، دختر دور از مادر که البته مشکلات و دردسرهایش به اندازه بقیه شخصیت‌ ها برای مخاطب قابل درک نیست، زن میانسال یا زنی که آرزوی مادر شدن دارد. کاراکترهای نمایش تنوع دارند، از طبقه‌های مختلف اجتماعی ‌اند و نویسنده به خوبی توانسته دنیای آنها را منعکس کند. مثلا تلاش منصوره برای جلب نظر آقای دکتر یا واکنش‌های عامیانه و توام با اغراق اکرم برای آن که به دل همسرش راه باز کند، گوشه‌هایی از زندگی زنان، نیازها، باورها و احساسات آن‌ها را نشان می‌دهد و نمایش با آنکه توسط یک مرد نوشته شده تصویری منصفانه از خلوت زنان و آرزوهای آنان ترسیم می‌کند.


نقطه طلایی و بخش مهم نمایشنامه طراحی شخصیت رضا به عنوان یک قربانی است. رضا که عاشق شده و قصد دارد با دختری همسن و سال خودش ازدواج کند، توسط برادران دختر آزار می بیند و این برخورد هولناک مسیر زندگی او را تغییر می دهد. تراژدی زندگی رضا از جایی شروع می‌شود که تلاشش برای ادامه روند عادی زندگی، نتیجه‌ای جز آزار دیدن مجدد و تنهایی و طرد شدن از جامعه ندارد. انتقام از خود و دیگران، تنها راهی است که او برای تسکین دردش یافته است. هر چه نمایش پیش می‌رود، سیمای این قربانی واضح تر می‌شود و در پایان، هنگامی که رضا تسلیم مرگ شده تماشاگر به اندازه همه زنانی که آرزوها و رویاهایشان را به خاک سپرده‌اند برای سرنوشت تلخ مردی اندوهگین می‌شود که قربانی خشونت شده است.


بازی خوب رویا تیموریان که در تیپ سازی و بازی در نقش‌هایی با چاشنی طنز مهارت دارد، یکی از امتیازهای «پنج ثانیه برف» است. نمایشی که به دلیل ماهیت تلخ موضوع با چاشنی طنز تلطیف شده است. سارا لاهوت، جوانی است که با لهجه‌ای شیرین نقش دختر افغان را بازی کرده است. در این سال‌ها بازیگران بسیاری نقش افغان‌ها را بازی کرده‌اند و به همین دلیل چنین نقشی، طیفی از بازی‌های اغراق شده را مقابل چشمان مخاطب ردیف می‌کند. با این همه لاهوت به خوبی از عهده این نقش برآمده و بدون تقلید، امضای خود را پای این نقش آفرینی ثبت کرده است. آزاده صمدی تیپ تکراری زن عامی را درست و جذاب از کار درآورده و عباس جمالی با قدرت صدا و انعطاف فیزیکی‌اش مرز باریک بین یک شخصیت عاصی و یک قربانی را رعایت کرده است.


«پنج ثانیه برف» هر نوع خشونت رفتاری را نفی می‌کند و می‌کوشد در پس روایت قصه زنانی از تهران امروز، به نقد عادات و آدابی بپردازد که خشونت را در جامعه گسترش می‌دهند. در چنین فضای پرتنشی است که زیبایی و جوانی هدر می‌شود و زن و مرد به یک اندازه آسیب می‌بینند. این وجه از مضمون نمایش، قابل توجه و ستودنی است. نگاه خاکستری به ضعف‌ها و نقاط قوت شخصیت ‌ها هوشمندانه است. هیچ یک از پنج زن، قهرمان نمایش نمی‌شوند. آنان زنانی معمولی با ویژگی‌های مثبت و منفی هستند.


از «پنج ثانیه برف» درختان خیابان ولیعصر، برفی که زمستان تهران را زیباتر می‌کند، پرتره‌ هایی از زنانی که رویا می‌پرورانند و به امید فردای بهترند، در ذهن می‌ماند. بیش از همه این‌ها، تاریکی سرنوشت مردانی که قربانی خشونت شده‌اند و نفرت و عصیانشان را در قلب زخمی و جسم ویران شده شان مخفی کرده‌اند، می ماند؛ زنان و مردانی که هر روز از کنار ما می‌گذرند و روزی شاید تیتر اخبار حوادث باشند.




وبگردی