دوگانه کمدی / تراژدی در واقع دو گانه اختیار و جبر است
کمدی به معنای نمایش های خنده دار نبود بلکه نمایش هایی را شامل می شد که انتهایی خوش داشتند و هدف آنها دمیدن امید و خوش بینی در تماشاگران بود.
همه شما با نماد تئاتر آشنا هستید، دو صورتک یکی شاد و دیگری غمگین. در یونان باستان - که خاستگاه تئاتر بود- دو ژانر نمایشی وجود داشت: کمدی و تراژدی، صورتک شاد نماد کمدی بود و صورتک غمگین نماد تراژدی.
کمدی به معنای نمایش های خنده دار نبود بلکه نمایش هایی را شامل می شد که انتهایی خوش داشتند و هدف آنها دمیدن امید و خوش بینی در تماشاگران بود. معمولا قهرمان کمدی با مشکلات و چالش های زیادی روبرو می شد و گاهی خسته ، زخمی و ناامید می شد اما در نهایت پیروز و سربلند از آزمون زندگی بیرون می آمد. برخلاف کمدی، تراژدی شاهنامه ای نبود که آخرش خوش باشد! در تراژدی، قهرمان با دشواری ها دست و پنجه نرم می کرد و نهایت توان خود را به کار می برد ولی مقهور تقدیر می شد و در نهایت محکوم به درد و رنج و شکست می شد.
زندگی کمدی یا تراژدی
ترکیب کمدی و تراژدی در تئاتر یونان باستان در پی ایجاد یک تعادل در ذهن مخاطب بود: از یک طرف کمدی این پیام را داشت که برای عاقبت خوش، تدبیر به کار ببر، تلاش و مقاومت کن و تسلیم نشو و از طرف دیگر تراژدی این پیام را داشت که نیروهای فراتر از توان تو وجود دارند که تقدیری را رقم می زنند که تمام تدبیر و هوش و قدرت تو از تغییر دادن آن عاجز است و تو چاره ای جز پذیرش آنها نداری.
بنابراین دوگانه کمدی/تراژدی در واقع دو گانه اختیار و جبر است. اگر جهان را یکسره جبرآمیز ببینیم و تسلیم این جبر گردیم وضع زندگی مان از آنچه "تقدیر" نگاشته نیز بدتر می شود و اگر جهان را یکسره تابع انتخاب و عمل و اختیار خود بیانگاریم و تقدیر یا تصادف را انکار کنیم زمانی که با شرایط غیر قابل کنترل مواجه شویم دچار سرخوردگی و ناکامی می شویم و عنان از کف می دهیم!
مولانا در مثنوی نیز همین دوگانه متناقض را به کار می گیرد از یک سو جانب اختیار را می گیرد و می گوید:
این که گویی این کنم یا آن کنم خود دلیل اختیار است ای صنم
و از سوی دیگر جانب جبر را می گیرد و می سراید:
ما همه شیران ولی شیر علم حمله مان از باد او شد دم به دم
و به ما می آموزد که به جز تسلیم در برابر تقدیر چاره ای نیست پس چرا این تسلیم را با میل و رضا انجام ندهیم:
پیش شیر نره خونخواره ای غیر تسلیم و رضا کو چاره ای؟!
هفته پیش کتابی خواندم از مرحوم دکتر ابوللقاسم تفضلی با نام "تخته نرد، تقدیر یا تدبیر" . در این کتاب نگارنده دو بازی معروف و جهانی شطرنج و تخته نرد را با هم مقایسه می کند و به این نتیجه میرسد که تخته بازان بیش از شطرنج بازان با ذات زندگی هماهنگ می شوند زیرا که تخته باز ضمن این که میداند با رعایت هوشمندانه قواعد بازی و در نظر داشتن تاکتیک درست "شانس پیروزی" بیشتری دارد اما همواره این معنا را هم در نظر دارد که بخش بزرگی از نتیجه بازی نه در اختیار او که در اختیار "کعبتین" کور و کر و بی احساس است که بی هیچ منطق و عدالتی می چرخند و اعدادی را می نمایانند که ما ناچار از خواندن آنها هستیم!
در همین زمینه است که محمد بن محمود آملی صاحب "نفایس الفنون" سروده است:
تقدیر چو کعبتین و تدبیر چو نرد در دست تو هست لیک در دست تو نیست!
جالب اینجاست که حکیم ابولقاسم فردوسی که 167 بیت را در شاهنامه به تاریخ تخته نرد اختصاص داده است و ابداع کننده تخته نرد را بزرگمهر دانشمند دانسته است سرگذشت بزرگمهر را در ژانر تراژدی تصویر کرده است! بزرگمهر هم هوش و تدبیر دارد و هم صداقت و خوش نیتی اما تقدیر برای او سخت ترین فرجام را رقم زده است و او به اتهام جرم نکرده سالها در زندان و زیر شکنجه زندانبان و مامور "انوشیروان عادل" پیر و کور می شود ولی می گوید:
چو آرد بد و نیک "رای سپهر" چه شاه و چه موبد چه بوذرجمهر
ز تخمی که یزدان به اختر بکشت ببایدش بر تارک مارنبشت
دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک
کمدی به معنای نمایش های خنده دار نبود بلکه نمایش هایی را شامل می شد که انتهایی خوش داشتند و هدف آنها دمیدن امید و خوش بینی در تماشاگران بود. معمولا قهرمان کمدی با مشکلات و چالش های زیادی روبرو می شد و گاهی خسته ، زخمی و ناامید می شد اما در نهایت پیروز و سربلند از آزمون زندگی بیرون می آمد. برخلاف کمدی، تراژدی شاهنامه ای نبود که آخرش خوش باشد! در تراژدی، قهرمان با دشواری ها دست و پنجه نرم می کرد و نهایت توان خود را به کار می برد ولی مقهور تقدیر می شد و در نهایت محکوم به درد و رنج و شکست می شد.
زندگی کمدی یا تراژدی
ترکیب کمدی و تراژدی در تئاتر یونان باستان در پی ایجاد یک تعادل در ذهن مخاطب بود: از یک طرف کمدی این پیام را داشت که برای عاقبت خوش، تدبیر به کار ببر، تلاش و مقاومت کن و تسلیم نشو و از طرف دیگر تراژدی این پیام را داشت که نیروهای فراتر از توان تو وجود دارند که تقدیری را رقم می زنند که تمام تدبیر و هوش و قدرت تو از تغییر دادن آن عاجز است و تو چاره ای جز پذیرش آنها نداری.
بنابراین دوگانه کمدی/تراژدی در واقع دو گانه اختیار و جبر است. اگر جهان را یکسره جبرآمیز ببینیم و تسلیم این جبر گردیم وضع زندگی مان از آنچه "تقدیر" نگاشته نیز بدتر می شود و اگر جهان را یکسره تابع انتخاب و عمل و اختیار خود بیانگاریم و تقدیر یا تصادف را انکار کنیم زمانی که با شرایط غیر قابل کنترل مواجه شویم دچار سرخوردگی و ناکامی می شویم و عنان از کف می دهیم!
مولانا در مثنوی نیز همین دوگانه متناقض را به کار می گیرد از یک سو جانب اختیار را می گیرد و می گوید:
این که گویی این کنم یا آن کنم خود دلیل اختیار است ای صنم
و از سوی دیگر جانب جبر را می گیرد و می سراید:
ما همه شیران ولی شیر علم حمله مان از باد او شد دم به دم
و به ما می آموزد که به جز تسلیم در برابر تقدیر چاره ای نیست پس چرا این تسلیم را با میل و رضا انجام ندهیم:
پیش شیر نره خونخواره ای غیر تسلیم و رضا کو چاره ای؟!
هفته پیش کتابی خواندم از مرحوم دکتر ابوللقاسم تفضلی با نام "تخته نرد، تقدیر یا تدبیر" . در این کتاب نگارنده دو بازی معروف و جهانی شطرنج و تخته نرد را با هم مقایسه می کند و به این نتیجه میرسد که تخته بازان بیش از شطرنج بازان با ذات زندگی هماهنگ می شوند زیرا که تخته باز ضمن این که میداند با رعایت هوشمندانه قواعد بازی و در نظر داشتن تاکتیک درست "شانس پیروزی" بیشتری دارد اما همواره این معنا را هم در نظر دارد که بخش بزرگی از نتیجه بازی نه در اختیار او که در اختیار "کعبتین" کور و کر و بی احساس است که بی هیچ منطق و عدالتی می چرخند و اعدادی را می نمایانند که ما ناچار از خواندن آنها هستیم!
در همین زمینه است که محمد بن محمود آملی صاحب "نفایس الفنون" سروده است:
تقدیر چو کعبتین و تدبیر چو نرد در دست تو هست لیک در دست تو نیست!
جالب اینجاست که حکیم ابولقاسم فردوسی که 167 بیت را در شاهنامه به تاریخ تخته نرد اختصاص داده است و ابداع کننده تخته نرد را بزرگمهر دانشمند دانسته است سرگذشت بزرگمهر را در ژانر تراژدی تصویر کرده است! بزرگمهر هم هوش و تدبیر دارد و هم صداقت و خوش نیتی اما تقدیر برای او سخت ترین فرجام را رقم زده است و او به اتهام جرم نکرده سالها در زندان و زیر شکنجه زندانبان و مامور "انوشیروان عادل" پیر و کور می شود ولی می گوید:
چو آرد بد و نیک "رای سپهر" چه شاه و چه موبد چه بوذرجمهر
ز تخمی که یزدان به اختر بکشت ببایدش بر تارک مارنبشت
دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک
وبگردی
- الی گشت
- رسام سرور
- طراحی پورتال سازمانی
- سوالات آیین نامه اصلی
- سرویس خواب دو نفره ساحل چوب
- خرید فالوور واقعی فعال
- esfahanahan.com
- دانلود فیلم جدید
- دوره فارکس
- ردیاب
- شیر قهرمان
- هارد سرور اچپی - خرید هارد سرور HP
- رستاک شلف،انواع قفسه های فلزی فروشگاهی
- خرید از ebay
- سوالات آیین نامه اصلی
- سایت ترجمه
- روشویی کابینتی
- دانلود آهنگ ارشاد
- اخبار جدید سهام عدالت
- مزایده ایران خودرو
- سرور مجازی بورس
- ترجمه مقاله
- خرید وب مانی
- مزایده خودرو
- گاز صفحه ای تکنوگاز
- مجله سرگرمی فانیبو
- تبلیغات چریکی
- خرید سرور مجازی
- خرید یوسی پابجی موبایل
- خرید کت شلوار دامادی ال سی من
- تور مسکو سن پترزبورگ
- چاپ سی دی
- بخاری گلخانه
- قانون جذب
- الکترود جوشکاری آذرجوش
- کاندوم اکسپرس
- بلیط هواپیما
- تور استانبول
- آموزش بورس
- بهترین آهنگ های ایرانی
- پارتیشن اداری
- شیرآلات قهرمان
- طراحی سایت تبریز
- vamezdevaj
- لوله مانیسمان
- آینه کاری
- پرداخت شهریه دانشگاه
- خرید ملک در ترکیه
- اجاره سوله در جاده مخصوص کرج
- خرید فالور ارزان
- آموزش تعمیرات موبایل
- بلیط استانبول
- شیرآلات
- کارتون دوبله فارسی
- تعمیرکار درب اتوماتیک
- مجله سفر و گردشگری
- درمان ریزش مو زنان
- اجاره وثیقه
- تعمیرکار جک پارکینگ
- تعمیرکار کرکره برقی
- بلیط استانبول
- هزینه معلم خصوصی ساعتی چند؟
- آموزش تعمیرات برد
- فروشگاه اینترنتی
- گاز رومیزی
- رپورتاژ آگهی
- تعمیرکار درب ریموتی پارکینگ
- رم سرور اچپی - قیمت رم سرور اچپی
- اموزش فارکس
- آموزش طراحی لباس
- کاتالوگ
- خرید سرور hp
- سالن عقد شیک
- اجاره وثیقه
- قیمت پارتیشن شیشه ای
- پلی الکترولیت
مطالب مرتبط
- عجایبالمخلوقات؛ پرده دوم
- دیدار با فیلسوفان یونان باستان
- نخستین تولد نمایشنامهنویسی که ماندگار شد
- مضحکهای که ما به راه انداختیم
- بیچاره مکبث
- دکلمه تنهایی
- چشمهای گرانم برای تو
- خورشید دو بار طلوع میکند
- نگاههایی که هیچگاه فراموششان نمیکنم
- تئاتر تراژدی چیست؟
- معرفی تئاتر کمدی درام
- «هولودومور» / مرگ بر اثر گرسنگی
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است