حاج صمد قبل از مرگ، داش آكل را به عنوان وصی خود برمیگزیند. آكل به مرجان، دختر حاج صمد دل میبندد و چون نمیتواند ماجرای عشق خود را بازگو كند به شراب خواری رو میآورد. پس از چندی برای مرجان خواستگار میآید و آكل برخلاف میل درونیاش مراسم عروسی را مهیا میكند و اموال حاج صمد را به داماد میسپارد. شب عروسی موقع بازگشت آكل از میفروشی كاكا رستم، رقیب شرور داش آكل با چند تن از یارانش راه را بر آكل میبندند و او را مورد تمسخر و تحقیر قرار میدهند. آكل برای غروب روز بعد با كاكارستم وعده نبرد میگذارد. آكل كاكارستم را شكست میدهد. اما از كشتن او خودداری میكند. موقعی كه آكل پشت صحنه نبرد میكند. كاكارستم قداره آكل را در پشت او فرو میكند. آكل در حالیكه زخم خورده است، كاكارستم را خفه میكند و فردای روز بعد در خانهاش جان میدهد.