کیوتو، دهه ۱۹۷۰. خوشنویسی (اوگاتا) در سالگرد تولد دخترش، با ظرافت، پیام تبریکی را بر روی چهره او مینویسد. وقتی دختر به زنی بالغ، ̎ناگیکو (وو) تبدیل میشود، از این مراسم با شور و اشتیاق فراوان یاد میکند و دنبال مرد عاشق خوشنویسی میگردد که از جسم او هم چون ورق کاغذی استفاده کند و با خطی خوش بر آن بنویسد. او در هنگکنگ، با ̎جروم̎ (مکگرهگور) آشنا میشود: مترجمی بر آن بنویسد. او در هنگ کنگ، با ̎جروم̎ (مکگرهگور) آشنا میشود: مترجمی انگلیسی که مجابش میکند او خود باید قلم باشد نه کاغذ ـ او است که باید بر جسم مردش بنویسد و سژس مرد، نوشتههای زن بر پوستش رانزد ناشر ببرد....
● فیلمی درباره شرق و غرب، گذشته و حال، کلمه و تصویر، حقیقت و افسانه و شاید عامه فهمترین گرینآوی که از روایتی سرراستتر و شخصیتهائی قابل شناختتر (نسبت به فیلمهای قبلی او) بهره میبرد. اینجا در عین حال، به نسبت گریناوی، جلوه بصری کار با سنیگین دارد و قرار است واریاسیون جدیدی از فکر پیروزی شکل بر محتوا ارائه بشود. قسمت عمده فیلم به زبان ژاپنی است و بعضی از زیرنویسهای انگلیسی به عمد نادرست هستند یا اصلاً حذف شدهاند تا به روح برج بابلی روایت کمک کنند. وو، ̎ناگیکو̎ی قابل قبولی است. اما خطر اصلی را گرهگور به جان خریده که ایفای نقش غیر متعارف ̎جروم̎ را پذیرفته و... از عهده آن برآمده است.