نیویورک. ̎بئاتریس̎ (بینوش)، رقصندهٔ بیقید و بند فرانسوی، و ̎هنری هریستن̎ (هرت)، روانکاو کسالتآور امریکائی، تصمیم میگیرند آپارتمانهایشان را در پاریس و نیویورک با یکدیگر عوض کنند. آن دو هرگز همدیگر را ملاقات نکردهاند، اما از آن پس، اولی در ساختمان فوقالعاده پاکیزه و منظمی در منهتن ساکن خواهد شد، و دومی در آپارتمان کولیواری واقع در قلب پاریس به زندگی ادامه خواهد داد. ̎هنری̎ بیچاره امیدوار است دوران پُرآرامشی را در پاریس سپری کند، اما خواستگارهای پُرشمار ̎بئاتریس̎ یکٔم او را راحت نمیگذارند. ̎بئاتریس̎ هم دائماً با مراجعهٔ بیماران دردمند ̎هنری̎ روبهرو است. ̎هنری̎ که از وضعیت تازه به تنگ آمده، تصمیم میگیرد به خانهٔ خودش در نیویورک بازگردد. وقتی به آنجا میرسد، بیمارانش را میبیند که سرخوش و خندان، یکی پس از دیگری از خانهاش بیرون میآیند. حتی سگ او سرحالتر به نظر میرسد. ̎هنری̎ که بسیار کنجکاو شده تا راز این تغییر را بفهمد، بهعنوان یکی از بیماران خودش به خانه راه مییابد....
● نخستین فیلم آکرمان، فیلمساز بلژیکی، که به جریان اصلی سینمای تجاری وابسته است. اما این تجربهٔ خطیر این فیلمساز ̎متفاوت̎ را به کلی میتوان ناموفق ارزیابی کرد. در فیلمی که قرار است کمدی رمانتیک باشد، از شوخطبعی و احساسات خبری نیست و صحنهها هیچگاه ̎جان̎ نمیگیرند. از طرف دیگر، هرت و بینوش، دو بازیگر بزرگ، امکان خودنمائی چندانی نداشتهاند. این دو رها شدهاند تا نقشهائی نمونهای را بازی کنند. شاید اگر فیلمساز دیگری که واقعاً هالیوودی بود (و نه اینکه روشنفکر بود و میخواست ادای هالیوودیها را در بیاورد!) عهدهدار کار میشد، نتیجه قابل قبولتر میبود. با این همه، طراحی صحنهٔ کریستیان مارتی چشمگیر است.