̎مارک رنتن̎ (گرهگور)، جوان زبر و زرنگ و باهوش و بامزه و گاه، کاملاً بیخیال، ̎قهرمان̎ زمانهٔ ماست. ماجراهای ̎مارک̎ و به اصطلاح دوستانش، جماعتی بامزه، دروغگو، روانی، دزد و معتاد، که به گونهای ناگزیر، بهسوی ̎ خود ـ ویرانگری̎ پیش میروند، نمایانگر از هم فروپاشی دوستی و رفاقتشان است. ̎مارک̎، فرصت و بصیرتش را دارد که از چنین سرنوشتی حذر کند ـ ولی آیا این واقعاً نشانگر آن است که زندگی را انتخاب کرده است؟
● قطار بازی هنوز هم موفقترین و پُر سر و صداترین فیلم بویل است که اصولاً جنجال و شلوغی را دوست دارد، چه در سینما و چه حاشیههایش. قطار بازی که عنوانش را از یکجور بازی گرفته، از دل روایت مستندگونهٔ عیاشیها و چرندگوئی بیوقفهٔ چند جوان هپروتی انگلیسی، قصد دارد همهٔ مظاهر و مؤلفههای فرهنگ پاپ این روزها را به نقد بکشد و نیش و کنایهای نثار نسل بیهدف و فاقد آرمانی کند که به نظر کارگردان، کاری جز دود کردن و ساقیگری و مزخرف گفتن ندارند. اگر هدف فیلمساز بیزار کردن تماشاگر از این همه بطالت و لاابالیگری است، قطار بازی را باید فیلم موفقی بدانیم. جلوهگری کارگردانی بویل خیلی مدیون ضرباهنگ تد و دیوانهوار و گفتوگوها و نماهاست که به ضرب موسیقی، قرار است تماشاگر را تا آخرین لحظه رها نکند. مکگرهگور با این فیلم راهش را به سوی ستاره شدن باز کرد و آمار فروش فیلم در انگلستان بیسابقه بود، تا جائیکه از آن بهعنوان یک ̎فیلم ـ کالت̎ (فیلمی برای ̎سرسپردگی̎) نام میبرند.