̎گاسپار̎ (پوپو) برای گذراندن تعطیلات با محبوبهاش، ̎لنا̎ (نولن) در یک شهر تفریحی در استان بریتانی قرار گذاشتهاند. ̎لنا̎ هنوز نیامده و ̎گاسپار̎ با دو زن دیگر، ̎مارگو̎ (لانگله)، پیشخدمت جذابی که همان اول میگوید او فقط طالب دوستی ساده است و ̎سولن̎ (سیمون)، دوست ̎مارگو̎ که با برقرار کردن رابطه نزدیکتر مخالفتی ندارد به شرط اینکه احترامآمیز باشد، آشنا میشود. پس از طی سه هفته ̎گاسپار̎ به این نتیجه میرسد که باید میان این سه زن یکی را انتخاب کند....
● سومین قسمت از مجموعهٔ ̎قصههای چهارفصل̎ (اولی: قصهٔ بهاری، ۱۹۸۹؛ دومی: قصهٔ زمستانی، ۱۹۹۲ و چهارمی: قصهٔ پائیزی، ۱۹۹۸). رومر که در زمان ساختن قصهٔ تابستانی هفتاد و شش سال دارد نشان میدهد همچنان موج نوئی باقیمانده است؛ به این معنا که همچنان ̎سهل و ممتنع̎ فیلم میسازد و در ارتباط با شخصیتهای جوان فیلمهایش به روز است. او که از ابتدا در نوشتههایش (بهعنوان منتقد فیلم) سینما را (بهدرستی) هنری ̎هم کلاسیک و هم مدرن̎ معرفی کرد خود به این ایده به شدت وفادار مانده و نشان میدهد که چهطور با کلاسیک بودن، در مقاطعی، میتوان رادیکال جلوه کرد. قصهٔ تابستانی مطالعهای دقیق دربارهٔ ̎امیال انسانی̎ به شمار میآید و امتیاز بارز آن (بهجز البته حضور مسلط رومر) بازیهای ̎طبیعی̎ بازیگران آن است.