ـ سال آخر جنگ جهانی اول، ارتش تزاری در تمام جبههها با شکست روبهرو است. تعداد بسیاری از سربازان شورشی جبهههای نبرد را رها میکنند و به اوکراین بازمیگردند. آرام آرام موج انقلاب سراسر کشور را فرا میگیرد. با این همه ملیگراها، سلطنتطلبان، بورژواها و سرمایهداران در حرکت مردم اخلال ایجاد میکنند. کارگران قورخانه کیف دست به اعتصاب میزنند. جوانی بهنام "تیمیش" (ساوشنکو) فرماندهی تعدادی از سربازان بلشویک را بهعهده میگیرد تا از حمله ضدانقلاب به قورخانه جلوگیری کند. تا اینکه سرانجام پس از سه شبانهروز کارگران شکست میخورند و دسته دسته اعدام میشوند. فقط "تیمیش" به مقاومت ادامه میدهد. سرانجام نیز سینهاش را آماج گلولههای دشمن میکند. اما این گلولهها اثری بر او ندارند...
ـ نخستین فیلم مهم سینمای اوکراین و قابل تعمقترین کار داوژنکو، که سادگی زبانی یک شعر را دارد. البته اینجا تدوین (به قول حزبیهای آن سالهای شوروی) روشنفکرانه استاد، نقش اصلی را بهعهده دارد. از جمله، تدوینی از تصاویر ثابت زنانی بیمرد، خرمنهائی بیسرپرست، دهکدههائی مملو از دهقانانی بیکار و نیروهای سرکوبگر تزار و خود نیکلا که در دفتر خاطراتش مینویسد: "امروز یک کلاغ را با تیر زدم!ش در مورد شیوه استفاده هوشمندانه از دوربین نیز میتوان صحنهای را مثال زد که در آن کارگری در شرف موت، نامهای را به پرستارش دیکته میکند. کارگر نامه را به اتمام میرساند، اما پیش از آنکه آدرس گیرنده را بگوید، میمیرد. و پرستار، ناتوان از فرستادن نامه، آن را مستقیم رو به دوربین میخواند و وظیفهاش را بهنحو احسن به انجام میرساند. هیچ فیلمی را، در هیچ دورهای، در سینمای هیچ کشوری، به غرابت آرسنال نمیتوان سراغ گرفت.