ـ "شاهزاده ولفرام" (بایرون) که در آستانه ازدواج با ملکه "رجینا" (اوئن) است، به راهبهای بهنام "پاتریشاکلی" (سوانسن) برمیخورد و به او علاقهمند میشود. به زودی نیز "کلی" را میرباید و با خود به کاخ سلطنتی میبرد. اما ملکه، "ولفرام" را بازداشت میکند و "کلی" را با خشونت از کاخ میراند. پس از چندی، "کلی" که وارث دارائی و حرفه "بدنام" عمهاش در آفریقا شده، به "ملکه کلی" شهرت پیدا میکند. "ولفرام" نیز به دارالسلام میرود، با "کلی" ازدواج میکند و او را به کشورش بازمیگرداند تا یک ملکه واقعی باشد...
ـ این آخرین ساخته مهم فون استروهایم (چه، پس از آن تنها یک فیلم درجه دوم ساخت)، مثل دیگر آثارش به افسانههای پریان شبیه است و ماجراهای آن در کشوری خیالی اتفاق میافتند. قهرمانان فیلم نیز، شخصیتهای کلیشهای زائیده تخیل کارگردان هستند و اصلیترین تمهید دراماتیک آن، تضاد است. تولید فیلم، که مقارن ناطق شدن سینما بود، بهدلیل مسائل مالی نیمهتمام ماند و به همت سوانسن و کمک جوزف فون استرنبرگ به پایان رسید.