ـ پدربزرگ خیالپردازی (نادمسکی) با داستانهائی که از گنجهای مدفون در تپه زونیگورا، برای نوهاش "پاولو" (پودوروژنی) تعریف میکند او را گمراه میکند. نوه دیگر، "تیمیش" (ساوشنکو) به ارتش سرخ میپیوندد و میکوشد دست در دست مردم، اوکراین جدیدی بسازد؛ در حالیکه "پاولو" در خدمت ارتش سفید با انقلابیون میجنگد. "پاولو" مدتی را نیز در کشورهای اروپائی میگذراند. تا سرانجام به اوکراین بازمیگردد و اینبار پدربزرگ را به خرابکاری وا میدارد...
ـ فیلمی فانتزی، تجربی و پیچیده که در اواخر نخستین (و البته آخرین) دوره آزادی فیلمسازان شوروی ساخته شد و به زودی به سانسور استالین برخورد خود داوژنکو درباره آن میگفت: "شما که فیلم را نمیفهمید، شاید اصلاً فکر نمیکنید. اگر در میانه نمایش حوصله دوستدخترتان سر رفت، از سالن بیرون بروید، چون این یک تولید بلشویکی است" با این همه برای مقامات مسئول، دیالکتیک در وحدت کائنات و هستی مفهومی نداشت و حتی با یکتاپرستی اشتباه میشد! بنابراین آنان از سرگئی ایزنشتاین و فسیهوالات پودوفکین درخواست کردند فیلمی را که یک اوکراینی ساخته و هیچکس از آن سردر نمیآورد، ببیند و توضیحش دهند. آنان البته هیچگاه فیلم را توضیح ندادند، اما خواستند نخستین کسانی باشند که به داوژنکو، بابت خلاقیتش، تبریک میگویند.