ـ "جان" (مورای)، کارمند ساده یک شرکت عظیم در نیویورک، زنی (بوردمن) را میبیند، با او ازدواج میکند و صاحب دو فرزند میشود. دخترش در تصادف اتومبیل میمیرد و او که بر اثر غصه کنترل خود را از دست داده از شرکت اخراج میشود. اما کار دیگری نمییابد و همسرش میخواهد او را ترک کند. "جان" در یک مسابقه شعارهای تبلیغاتی شرکت میکند و جایزه آن را میبرد. حالا، خانواده بار دیگر با شادمانی گرد میآیند.
ـ توصیف صادقانهای از جامعه صنعتی و در نوع خود نخستین اثر سینمائی درباره از خودبیگانگی و تنهانی انسان قرن بیستم. صحنهای که در آن پدر داغدار و نومید، از جمعیت گرد آمده التماس میکند که آرام باشند و سر و صدا راه نیندازند، به یادماندنی و تأثیرگذار است. استحکام درونی فیلم نه تنها بهدلیل برخورداری از داستانی قوی است، بلکه از توانائی کامل در ارائه و انتقال آن ناشی میشود.