در یك سالن بیلیارد چند قمارباز حرفهای به بازی قمار مشغولند. علی خوش دست و سه برادر به نامهای اكبر، حسن و نبی و چند نفر دیگر سرگرم بازی هستند و بر بازی نظارت دارند. سه برادر در آخرین دور بازی به علی خوش دست میبازند. اما از پرداخت پول باخته خودداری میورزند. بین علی و دوستش رضا از یك سو و سه برادر نزاع در میگیرند. علی ناخواسته مرتكب قتل میشود و دوستش پا به فرار میگذارد. خود او نیز میگریزد و دو برادر مقتول در تعقیب او در كوچه پس كوچهها، زباله دانیها و خرابهها روان میشوند. علی برای خارج شدن از شهر و در امان ماندن از دست برادران مقتول به پول نیاز دارد. او كه نگران است اكبر و برادرش به مادر و خواهر و برادرش، خدیجه و مهدی، صدمه بزنند آنها را به خانه خالهاش میفرستد و خود از نامزدش پروانه و دوستش اشرف كمك میخواهد. علی نبی را نیز از پا در میآورد و اكبر و مرد دیگری به نام مصطفی كه از علی بیزار است، در خانه اشرف كمین میكنند و وقتی علی برای گرفتن كمك به خانه او میرود به سختی مضروبش میكنند. اما قبل از فرار به چنگ پلیس میافتند. علی كه خونین و مالین شده خود را به پروانه میرساند.