ـ "لتی" (گیش)، دختری حساس و دیرجوش، به تکزاس میرود تا با خانواده عمویش زندگی کند. اما از نزد آنان میگریزد و با کابوئی خشن (هانسون)، که هیچ علاقهای به او ندارد، ازدواج میکند. با این همه، در خانه و سرپناه جدید خود هیچ آرامشی نمییابد و باد مداوم، او را به مرز جنون میکشاند تا اینکه شبی مورد تعرض یکی از آشنایان قرار میگیرد و در دفاع از خود او را میکشد و سپس با کمک همسرش جسد را دفن میکند. اکنون در بستری از خشونت و قهر محیط، مردش را تنها پناه خود مییابد...
ـ از بهترین نقشهای گیش. شوستروم در این ملودرام (یکی از شاهکارهای سینمای صامت) بر تأثیر عناصر طبیعی و بهطور خاص باد بر شخصیتهایش تأکید میکند. نماهای خارجی گرفته شده در صحرای سوزان جنوب کالیفرنیا چنان پرقدرت و نافذ هستند که تماشاگر با تمام وجود در فضای خلق شده قرار میگیرد و طعم گرد و خاک را بر روی زبان و صورت خود حس میکند! در صحنه نخست فیلم، هنگامیکه گیش از قطار پیاده میشود و با هجوم توفان غافلگیر و درمانده میشود، تصویرگری واقعگرایانه جلوههای طبیعت، واکنشهای روانشناختی قهرمان داستان و عناصر بهکار گرفته شده در طراحی صحنه، در همخوانی با سبک سوئدی شوستروم به کمال میرسند، اما آرام آرام و در سرانجام ماجرا، فیلم در همسوئی با سینمای هالیوود به پایانی خوش میگراید، هر چند در رمان اسکاربارو قهرمان روایت، با پایانی تراژیک، تن به حکم سرنوشت میدهد.