ـ دو دانشجوی آکادمی نظامی بهنامهای "لئو فون هاردن" (گیلبرت) و "اولریک فون کلتسینگ" (هانسون) که برای تعطیلات به اتریش بازگشتهاند، در ایتسگاه قطار با زنی پریرو، "فلیسیتاس فون التس" (گاریو) روبهرو میشوند. "لئو" به زن دل میبندد و به زودی با او رابطه برقرار میکند. پس از چندی که رابطه برملا میشود، طی دوئلی حیثیتی "لئو"، شوهر زن را به قتل میرساند. مقامات ارتش نیز برای تنبیه این افسر عاشقپیشه او را برای خدمت روانه آفریقا میکنند. "لئو" هنگام ترک وطن، محبوبه را به وستش، "اولریک" میسپارد. اما پس از سه سال که بازمیگردد میبیند آن دو با یکدیگر ازدواج کردهاند. با این همه، "فلیسیتاس" دست از فتنهانگیزی برنمیدارد و بار دیگر "لئو" را فریب میدهد. حالا فرار دوئل جدیدی میان "لئو" و "اولریک" گذاشته میشود...
ـ نخستین فیلم (از چهار فیلم) مشترک زوج رؤیائی بابل هالیوود: گاربو و گیلبرت و نخستین کار براون برای مترو ـ گلدوین ـ مایر و گاربو (که شش فیلم دیگر او را نیز کارگردانی کرد). اینجا هالیوودی تصمیم گرفته بودند فیلمی به سبک آلمانی (حداقل در شکل و شمایل) بسازند و سرفراز شده بودند. با این همه فیلم بیش از آنکه "بزرگ" باشد به یادماندنی است؛ از جمله در صحنههای نخستین خلوت "لئو" با "فلیسیتاس" و مراسم عشاء ربانی.