: غلامان ... بسیاری بکشتند و بسیار غنیمت یافتند از هر چیزی . (تاریخ بیهقی ). || در کلمات : زهی ، خهی ، عجبی ، بسی . اگر در بعضی از آنها یاء بدل از الف نباشد مانند (بسا. عجبا) زیاده بنظر میرسد:
مرغی است ولیکن عجبی مرغ ازیراک
خوردنش همه تار است رفتنش به منقار.
ناصرخسرو.
هرکه گرفته ست سر شاخ صبر
زین عجبی شاخ سلامت چن است .
ناصرخسرو.
چندین عجبی ز چه پدید آید
از خاک بزیر گنبد خضرا.
ناصرخسرو.
غاری است مر او را عجبی با در و دربند
خفتنش نباشد همه الا که در آن غار.
ناصرخسرو.
سحر کرشمه ٔ چشمت به خواب میدیدم
زهی مراتب خوابی که به ز بیداری است .
حافظ.
همچنین یاء در کلمات گمانی و زیانی به معنی گمان و زیان زیاده باشد (۹) :
طاعت بگمانی بنمایدت ولیکن
لعنت کندش گر نشود راست گمانیش .
ناصرخسرو.
ز اول چنانت بود گمانی که در جهان
کاریت جز که خور نه قلیلست و نه کثیر.
ناصرخسرو.
گر همی خفته گمانیت برد خفته ست
خفته بگذار و مکن بیهده بیدارش .
ناصرخسرو.
گمانی مبر کاین ره مردم است
بر این کار نیکو خرد برگمار.
ناصرخسرو.
و در کلمه ٔ طولانی و میانی هم گویا یاء زیاده است :
در صدر خردمندان بی فضل نه خوب است
چون رشته ٔ لؤلؤ که بود سنگ میانیش .
ناصرخسرو.
و در کلمه ٔ نشانی هم اگر یاء بدل از (ه ) نباشد زیاده است :
گر نیست یخین چونکه چو خورشید برآید
هرچند که جویند نیابند نشانیش .
ناصرخسرو.
این نشانیها ترا بر وعده ٔ ایزد گواست
چرخ گردان این نشانیها برای ما کند.
ناصرخسرو.
دادمت نشانی به سوی خانه ٔ حکمت
سراست نهان دارش از مرد سبکسار.
ناصرخسرو.
و در کلمه ٔ (همگی ) ظاهراً یاء زینت را باشد. و صاحب المعجم یاء را در «ناگاهیان » زیاده شمرده و اصل آن را ناگاهان داند:
بساز مجلس و پیش من آر جام نبیذ
هلاک دوست بناگاهیان فراز رسید.
؟ (المعجم چ مدرس رضوی ص 235).
ویاء کلمه «پیشینیان » را نیز توان از این قبیل شمرد:
ز نامه های کهن نام کهنگان برخوان
یکی جریده ٔ پیشینیان به پیش آور.
ناصرخسرو.
ظاهراً بنظر میرسد یاء در کلمه ٔ تازیان هم که فردوسی آن را آورده :
بدو گفت رستم که ای نامدار
برو تازیان تا لب رودبار
زیاده باشد هر چند بعضی پنداشته اند چون صاحب برهان تازیان را به معنی تاخته تاخته و دوان دوان آورده از این رو یاء آن مبالغه و تکرار را رساند در صورتی که این معنی از «ان » علامت صفت بیان حالت مفهوم میشود نه از «یاء». || یاء جمع یا جماعت : صاحب آنندراج و بعضی از لغت نویسان دیگر هند یاء متصل به ضمیر جمع فارسی چون «یم » و «ید» را در الفاظی چون «گفتیم » و «گفتید» نیز غیر اصلی دانسته آن را به نام یاء جمع ضمن یاآت مجهول آورده اند و بنابراین فرض کلمه ٔ «گفتیم » مرکب از گفت و «ی » علامت جمع و «م » ضمیر متکلم باشد. و صاحب المعجم ذیل حرف وصل (در قافیه ) حرف جمع را هم از حروف وصل شمرده و این مثال را زیر عنوان «یاء جماعت » آورده است :
صنما تا به کف عشوه ٔ عشق تو دریم
از بدو نیک جهان همچو جهان بی خبریم .
(المعجم چ طهران ص 199 و 102).
|| و باز ذیل حروف رَوی ّ گوید: حرف ضمیر یا و دالی است که در آخر کلمه فایده ٔ ضمیر جماعت حاضران دهد چنانکه می آیید و میروید (۱۰) . || و ربط را نیز باشد چنانکه عالمید و توانگرید.