ناامید. [ اُ ] (ص مرکب ) آن که امید ندارد. کسی که رجا ندارد. مأیوس . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). (۱) ناامیدوار. خائب . مأیوس . نومید. آیس . قانط. نُمید. یَؤس . مأیوس :
وگر بازگرداندم ناامید
نباشد مرا روز با او سپید.
ناامید. [ اُ ] (ص مرکب ) آن که امید ندارد. کسی که رجا ندارد. مأیوس . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). (۱) ناامیدوار. خائب . مأیوس . نومید. آیس . قانط. نُمید. یَؤس . مأیوس :
وگر بازگرداندم ناامید
نباشد مرا روز با او سپید.