حاجتومند حاجتومند. [ ج َ م َ ] (ص مرکب ) محتاج . نیازمند. نیازومند. حاجتمند. صاحب نیاز و حاجت : من نگویم که قاسم الأرزاق نعمت داده از تو بستاندلیک گویم که هیچ بخرد راحاجتومند تو نگرداند.سنائی .