اِبْنِ صائِغ، عبدالرحمان بن یوسف ملقب به زینالدین، خطاط سدههای 8 و 9ق/14 و 15م در مصر. وی که به سبب پیشهٔ زرگری پدرش ابن صائغ نامیده شده است، پیش از 770ق/1369م در قاهره به دنیا آمد و در همان شهر پرورش یافت. خط منسوب را از استادش نوروَسیمی آموخت و ملازم وی بود تا آنکه در کتابت قلم نسخ از او پیشی گرفت (سخاوی، 4/161). ابن صائغ در آغاز از شیوهٔ ابن عفیف پیروی میکرد و در این سبک از ابوعلی زفتاوی بهره میگرفت، اما سرانحام خود شیوهای تازه برگزید که بین روش کتابت ابن عفیف و شهاب الدین غازی بود (همانجا). ابن صائغ مکتبهایی در بعضی از مدارس قاهره ایجاد کرد و به تعلیم خط پرداخت و مردم گروه گروه از آموزش او بهره گرفتند (همو، 4/162). رسم «شهادهٔ» یا «اجازه» را که نشان به کمال رسیدن خطاطان و مجوز آنان در تعلیم دادن و دیگران و نوشتن نام خویش بر قطعه است، او در مصر پدید آورد (کردی، 342). ابن صائغ را شیخ الکُتّاب زمان خود خواندهاند و نوشتهاند که جمیع اقلام خط را خوش مینوشت (حسینی، 87). وی شیخی ظریف، هوشیار و نکته سنج بود و اشعار و نوادر بسیار میدانست. در اواخر عمر به سبب ناتوانی از کار بازماند و سرانجام در 845ق/1442م در حالی که بیش از 80 سال از عمرش سپری شده بود، درگذشت و روز بعد در گورستان جوشن به خاک سپرده شد (سخاوی، همانجا). ابن صائع دوران زندگانیش را به کتابت قرآن کریم و کتابها و قصاید متعدد گذراند. آنچه از آثار او برجای مانده، عبارت است از: 1. قرآنی به قلم مُحَقق در اندازه 82ئ5/108 سانتی متر، کتابت شده در 801ق/1399م که در کتابخانهٔ ملی قاهره نگهداری میشود (لینگز و صفدی، 57 ؛ لینگز، 102 )؛ 2. قرآنی به قلم ثلث، کتابت شده در 814ق/1411م برای سلطان ناصر فرج بن برقوق، محفوظ در دارالفن الاسلامی قاهره (زینالدین، 67)؛ 3. قرآنی به قلم ثلث، مضبوط در کتابخانهٔ چستربیتی دوبلین (همو، 168)؛ 4. کتیبهای شامل سورهٔ فتح و جز آن بر دیوارهای مسجد نبوی (همو، 330، حاشیه). از ابن صائغ کتابی به نام تحفهٔ اولی الالباب فی صناعهٔ الخط و الکتاب بر جای مانده که در 1967م در تونس به چاپ رسیده است (منجد، 26-27). بررسی آثار بازمانده از ابن صائغ نشان میدهد که با همهٔ ستایشی که نویسندگانی چون طیبی (ص 18) از او کرده و وی را یگانهٔ روزگار و جامع محاسن خوشنویسی دانستهاند، خوشنویسان ایرانی معاصر او به مراتب از وی خوشتر مینوشتهاند. بنابر این داوری این نویسندگان که او را نابغهٔ عصر خوانده و خط او را برتراز دیگر هم روزگاران وی شمردهاند (سخاوی، همانجا)، تنها میتواند در مورد خطاطان مصری صادق باشد، نه خوشنویسان همهٔ سرزمینهای اسلامی.