اِبْنِ صائِغ، شمسالدین محمد بن عبدالرحمان (704-776ق/ 1304- 1375م)، نحوی، لغوی، محدث و فقیه حنفی مصری. در قاهره به دنیا آمد و ابتدا نزد شیخ محمد مصری و پس از وی نزد شیخ تقیالدین محمد بن احمد صائغ قرائات سبع و عشر را فراگرفت. نحو را از ابوحیان، معانی و بیان را از شیخ علاءالدین قونوی و قاضی جلالالدین قزوینی و فقه را از قاضی برهانالدین ابراهیم بن عبدالحق آموخت. در 728ق به دمشق سفر کرد (ابن جزری، 2/163) و در حلقهٔ درس شیخ اثیرالدین و شیخ شهابالدین ابن مرحّل شرکت کرد (صفدی، 3/244) و از دَبُّوسی، حجّار، مَزّی و برزالی و دیگران حدیث شنید و در علوم مختلف سرآمد اقران شد و ریاست تدریس علوم نحو و قرائت را در مسجد جامع اموی دمشق به عهده گرفت (ابن جزری، همانجا؛ سیوطی، 1/155). وی پس از مدتی بار دیگر به قاهره بازگشت و در مسجد جامع ابن طولون به تدریس مشغول شد (ابن حجر، الدرر، 5/249) و درس او سخت مورد استقبال قرار گرفت. در 769ق/1368م شاگرد مشهورش ابن جزری ناچار شد به سبب گرفتاریهای فراوان استاد در درسهای شبانگاهی او شرکت جوید و به همین ترتیب بود که قرآن را با قرائت سبع و عشر نزد استاد خواند. شیخ عمر خفاف نیز از جمله کسانی بود که شب هنگام در درس حاضر میشد (ابن جزری، 2/164). ابن لبان (همو، 2/163) و جمال بن ظهیره و عبدالرحمان بن جماعه را نیز در شمار شاگردان او ذکر کردهاند (سیوطی، 1/156).وی در آغاز به شعر و ادب توجهی نداشت، اما معاشرت با صفدی، تمایل او را به شعر برانگیخت و به گفتهٔ صفدی (همانجا) از آن پس اندک اندک به سرودن شعر پرداخت و در آن چندان مهارت یافت که در شمار ادیبان و شاعران عصر خود درآمد. از اشعار وی مجموعاً 29 بیت موجود است (همو، 3/244- 245؛ تمیمی، 764، 765). این اشعار که در قالب غزل و پند و اندرز سروده شده، نمایانگر پارهای از خصوصیات شعر عصر انحطاط نیز هست. معاشرت ابن صائغ با صفدی مدتها ادامه داشت و میدانیم که وی در 737ق شماری از سرودههای خود را برای صفدی خواند (صفدی، 3/244). وی همچنین با شیخ جمالالدین عبدالرحیم اسنوی، شیخ شافعی ملاقات کرد (ابن جزری، 2/164) و علاوه بر اینان با دولتمردان روزگار خود نیز معاشرت داشت (تمیمی، 764). ابن صائغ مدتی در مصر ریاست دارالعدل و در 773ق منصب قضای لشکر را برعهده گرفت (ابن جزری، همانجا؛ ابن حجر، انباء الغمر، 1/138). مرگ او در 13 شعبان 776ق (ابن جزری، همانجا) یا به گفتهٔ ابن تغری بردی (11/138) در 12 شعبان777ق در قاهره اتفاق افتاد و به قول سیوطی (1/156) میراث کلانی از خود به جای گذاشت. آثار و مصنفّات وی که نسخههای آنها در کتابخانههای مختلف موجود است عبارتند از: 1. الرقم علی البُردهٔ یا شرح قصیدهٔ البردهٔ، در دارالکتب (سید، 1/439)، وین (فلوگل، )، I/468 ملّی بلغار (درویش، 2/252)، ملی تبریز (ملی تبریز، 2/895)، لایپزیگ (فولرس، 169 )؛ 2. شعری دربارهٔ صید، در برلین ( آلوارت، )؛ VII/80 3. المرقاهٔ فی اعراب لااله الاالله، در دارالکتب (خدیویه، 7(2)/631 -632؛ GAL,S )؛ II/21 4. المنهج القویم فدی القرآن العظیم، در برلین ( آلوارت، )؛ IV/140 5. الوضع الباهر فی رفع افعل الظاهر، در کوپریلی (کوپریلی، 2/148). آثار دیگری نیز به اومنسوب است که عبارتند از: اِحکام الرای فی اَحکام اذلای؛ نتایج الافکار؛ نشر العبیر فی اقامهٔ الظاهر موضع الضمیر (حاجی خلیفه، 1/18، 2/1924، 1952)؛ شرح المشارق، در حدیث که ابن حجر آن را در 6 مجلد دیده و گفته است دارای مباحث ظریفی است؛ الثمر الجنی فی الادب السنی؛ الغمز علی الکنز؛ المبانی فی المعانی، الاستدراک علی المغنی (ابن حجر، انباء الغمر، 1/138)؛ شرح الفیهٔ ابن مالک؛ التذکرهٔ، در چندین جلد (همو، الدرر، 5/249)؛ التعلیقهٔ فی المسائل الدقیقهٔ؛ مجمع الفرائد و منبع الفوائد، در 17 جلد (ابن قطلوبغا، 64)؛ اختراع الفهوم لاجتماع العلوم؛ روض الافهام فی اقسام الاستفهام (سیوطی، 1/155).