اِبْنِ شَهْرْ آشوب، ابو جعفر محمد بن علی بن شهر آشوب بن ابی نصر بن ابی الجیش مازندرانی، ملقب به رشیدالدین و عزالدین (489- 16 شعبان 588ق/1096-27 اوت 1192م)، مفسر، محدث، ادیب و فقیه امامی. تنها در سند سماع کتاب سلیم بن قیس (ص 63) کنیهٔ او «ابوعبدالله» آمده و از آنجا وارد منابع متأخر شده است. از نسبت «سَرَوی» که به وی، پدر و جدش دادهاند (صفدی، 4/164)، بر میآید که اصل این خاندان از ساری مازندران بوده است، اما اینکه محل تولد خود وی نیز در مازندران باشد، نمیتوان با اطمینان اظهار نظر کرد. وی از کودکی به تحصیل علم پرداخت، چنانکه در 8 سالگی قرآن را از بر میدانسته است. دربارهٔ سفرهای علمی وی تنها به این نکته اشاره شده که به دنبال درگیری با حکمران مازندران آن دیار را ترک کرده و رهسپار بغداد شده است. ورود او به بغداد در ایام خلافت مقتفی (530 - 555ق) بود. وی در این شهر به وعظ و مناظره پرداخت و نزد خلیفه منزلتی یافت، اما پس از مدتی اقامت در بغداد آن شهر را ترک کرده، به موصل و سپس به حلب رفت (صفدی، همانجا؛ طباخ، 4/308-309). از بررسی مشایخ ابن شهر آشوب در مقدمهٔ مناقب وی برمیآید که وی پیش از ترک مازندران سفرهایی به خراسان کرده است: از استماع وی از فتّال که در 508ق درگذشته، میتوان نتیجه گرفت که ابن شهر آشوب اندکی پیش از این تاریخ در نیشابور بوده است. همچنین استماع وی از شحامی و روایت مسند ابویعلی از او، با عنایت به اینکه شحامی روایت مسانید را از حدود 513ق در نیشابور آغاز کرده و تا هنگام وفات (533ق) ادامه داده است (فارسی، 358)، میتوان دریافت که وی در این اثنا سفری دیگر به نیشابور کرده است. روایت مستقیم الکشاف زمخشری و مجمع البیان طبرسی نشان میدهد که وی در فاصلهٔ سالهای 528 - 538ق بین تألیف الکشاف و وفات زمخشری ظاهراً در خوارزم با وی ملاقات کرده و نیز پس از 536ق، سال فراغ طبرسی از تألیف مجمع البیان، در سبزوار با او دیدار کرده است. همچنین از استماع وی از ابوالحسن بیهقی و شوهانی برمیآید که وی در بیهق و مشهد نیز بوده است. ابن شهر آشوب سفرهایی نیز به مناطق مرکزی ایران کرده که به احتمال قوی در مسیر وی از مازندران به بغداد بوده است. زیرا استماع وی از ابوالفتوح رازی، سید فضل الله راوندی، ابوشکر صفار و ابوالعلاء همدانی و بعضی دیگر از مشایخ مذکور در مقدمهٔ مناقب نشان میدهد که وی ظاهراً و در مواردی مطمئناً به ری، کاشان، اصفهان و همدان سفر کرده و از قراین متعدد از جمله این نکته که ابوالعلاء تنها در فاصلهٔ 546 - 548ق در همدان بوده برمیآید که این دوره سفر در حوالی 547ق بوده است. ابن شهر آشوب ظاهراً در حوالی همین سال پس از ترک همدان وارد بغداد شده و به هر حال ورود وی به بغداد چنانکه گذشت، در دوران خلافت مقتفی بوده است. استماع وی از ابوالوقت سجری نشان میدهد که وی تا سالهای 552 - 553ق در این شهر ساکن بوده (ابن شهر آشوب، مناقب، 1/6) و ظاهراً تا زمان خلافت مستضیء نیز در بغداد میزیسته است. در دوران خلافت مستضیء (566 -574ق) به سبب سعی او در گسترش عقاید و افکار حنبلی و اقتدار علمای حنبلی، بغداد دیگر مکان مناسبی برای ادامهٔ فعالیت ابن شهر آشوب نبود. از این رو در اوایل خلافت مستضیء به حِله رفت و در 567ق در آنجا به تدریس پرداخت (سلیم، 63) و ظاهراً در همین سفر ابن ادریس و ابن بطریق از وی حدیث شنیدند (آقابزرگ، 20/175؛ ابن بطریق، 24). سفر وی به موصل ظاهراًبه هنگام وزارت جلال الدین ابوالحسن علی بن محمد در 571ق/1175م صورت گرفته است و احتمالاً با عزل او از وزارت در 573ق، ابن شهر آشوب موصل را به مقصد حلب که از زمان حمدانیان پناهگاه شیعیان شده بود، ترک کرد. وی در حلب درگذشت و در جبل الجوشن در نزدیکی محلی مشهور به مشهد الحسین (ع) به خاک سپرده شد (صفدی، همانجا؛ طباخ، 4/309). افندی (5/126) به خطا وفات او را در «مشهد گنج افروز» از قرای بار فروش (بابل) دانسته و اظهار داشته که آرامگاه او در آنجا زیارتگاه مردم است. ابن شهر آشوب درس استادان بسیاری را درک کرده که از جملهٔ آنان میتوان از احمد غزالی، جارالله زمخشری، ابوعلی طبرسی، ابوالحسن بیهقی فرید خراسان، خطیب خوارزمی، قطبالدین راوندی نام برد (ابن شهر آشوب، مناقب، 1/9-12؛ همو، معالم العلماء، 55، 135). استماع ابن شهر آشوب از ابوحامد غزالی برخلاف آنچه از ظاهر عبارت مناقب (1/11) برمیآید، بعید به نظر میرسد، زیرا غزالی از 500ق مسند تدریس را رها کرد و ابن شهر آشوب در این تاریخ فقط 11 سال داشته و نمیتوانسته است، به سفر بپردازد. از شاگردان و راویان ابن شهر آشوب میتوان ابن ادریس حلی، ابن بطریق حلی، ابن ابی طی حلبی (د ح 630ق/1233م) و ابن زهرهٔ حلبی (د 639ق/1241م) را نام برد (آقابزرگ، ابن بطریق، همانجاها؛ ابن شاکر، 4/269؛ ابن زهره، 60، 77). بهبهانی (ص 37) در اثر برداشتی نادرست از عبارت علامهٔ حلی (ص 205) که از ابن شهر آشوب به «شیخنا» تعبیر کرده، علامهٔ حلی را از شاگردان وی دانسته است، لیکن با توجه به تولد علامهٔ حلی در 648ق این امر غیر ممکن است. تبحر ابن شهر آشوب در علوم قرآنی و حدیث و رجال از آثار بازماندهٔ وی به خوبی آشکار است. گرچه ابن شهرآشوب کتابی شناخته شده در فقه و اصول نداشته، لیکن در این دو رشته دارای اطلاع وسیعی بوده است، چنانکه شاگردانش وی را اغلب با لقب «فقیه» یاد میکردند (ابن حجر، 5/310؛ ابن بطریق، ابن زهره، همانجاها). ابن شهر آشوب در شعر نیز دستی داشت و این مطالب از توجه به گزیدههای شعر موجود در کتاب مناقب و نیز از خاتمهٔ معالم العلماء در ذکر شعرای اهل بیت برمیآید. وی خود نیز شعر میسروده و اشعاری از وی در فضائل ائمه به طور پراکنده در کتاب مناقب آمده است. از حیث توثیق رجالی تا سدهٔ 11ق دربارهٔ وی سکوت شده و در این سده میرداماد اجتهاداً وی را توثیق کرد و پس از آن در کتب رجالی مکرراً به توثیق وی پرداخته شده است (مامقانی، 3/157). آثار چاپی: 1. مناقب آل ابی طالب. این کتاب نخست در 1313ق در بمبئی و پس از آن به کرات در ایران و عراق به چاپ رسیده است. به قرینهٔ روایت ابن شهر آشوب از ابوالوقت سجزی تألیف این کتاب اندکی پس از 553ق در بغداد صورت گرفته است (نک: سطور پیشین). مؤلف به تفصیل در مقدمه به انگیزهٔ تألیف پرداخته است. طبق آنچه در مقدمهٔ مناقب آمده، این کتاب با ذکر مناقب پیامبر (ص) آغاز میشده، سپس به ذکر ائمه میپرداخته و به ذکر صحابه و تابعین ختم میشده است، اما نسخ موجود کتاب با یاد امام حسن عسکری(ع) پایان میپذیرد. این احتمال که بخش پایانی کتاب اساساً توسط ابن شهر آشوب تألیف نشده باشد، منتفی است، زیرا وی خود در معالم (ص 113) به بخش مربوط به امام مهدی (ع) ارجاع کرده، و ابن طاووس در الملاحم (ص 198، 200) از آن بخش کتاب قطعاتی نقل کرده است. کتاب مناقب (نک: بیاضی، 1/12) و برخی شواهد میتوان نتیجه گرفت که مناقب توسط حسین بن جبر تلخیص شده و نخب المناقب نام یافته است (آقابزرگ، 24/88). اوصافی که ابن جبر برای کتاب مناقب آورده، این تصور را به وجود میآورد که نسخهٔ مورد استفادهٔ او از حیث ذکر اسناد و تفکیک احادیث کاملتر از نسخهٔ موجود و از نظر حجم مفصلتر از آن بوده است (نک: بیاضی، 1/11). بر همین پایه نوری (3/484) نتیجه گرفته که نسخهٔ حاضر در واقع همان نخب المناقب ابن جبر یا تلخیص دیگری از مناقب است. به هر حال با توجه به نقص کتاب مناقب در بخش پایانی، همچنین یافت نشدن برخی از مطالب موجود در نخب (همچون سخن جوینی در مورد سند حدیث غدیر) در نسخهٔ حاضر از مناقب حاضر نسبت به متن اصلی نقایصی دارد، ولی مقایسهٔ آن با نسخ نخب المناقب ابن جبر نشان میدهد که کتاب موجود همان نخب المناقب نیست. 2. معالم العلماء. این کتاب بار نخست در 1353ق به کوشش عباس اقبال در تهران و بار دیگر در 1380ق در نجف به چاپ رسیده است. از اینکه در برخی نسخ معالم العلماء (نک: حرعاملی، 2/285) برخلاف نسخهٔچاپی نجف (ص 119) از کتاب متشابه القرآن مؤلف یادی نشده، میتوان حدس زد که معالم پیش متشابه القرآن تألیف شده است. بنابراین تألیف معالم باید اندکی پیش از 570ق (تاریخ پایان تألیف متشابه القرآن و محتملاً در حلّه صورت گرفته باشد. کتاب معالم در واقع تلخیصی است که از فهرست طوسی که زیاداتی بدان افزوده شده است. این اثر یکی از کتابهای عمدهٔ فهرست و رجال شیعه در فاصله سدهٔ 5 تا 8ق به شمار میرود. 3. متشابه القرآن و مختلفه. مؤلف کتاب را در 570ق به پایان رسانید ( متشابه، 2/285). ابن شهر آشوب در آن آیات متشابه را به ترتیب موضوعی مورد بررسی قرار داده است و موضوعات آن را اصول عقاید، فقه، اصول فقه، علوم قرآن، ادبیات و غیر آن تشکیل میدهد. این کتاب در تهران در 2 جلد (1369ق/1950م) به چاپ رسیده است. آثار خطی: مثالب النواصب. این کتاب را مؤلف خود در معالم العلماء (ص 119) و در اجازهای که به شاگردش علی بن جعفر جامعانی داده (افندی، 3/383)، ذکر کرده است. نسخهای از این کتاب در کتابخانهٔ سپهسالار (سپهسالار، 5/498) موجود است (در مورد دیگر نسخهها، نک: آقابزرگ، 19/76). آثار یافت نشده و منسوب: مؤلف خود در کتاب معالم العلماء (همانجا) و اجازهاش به جامعانی (افندی، همانجا) کتب زیر را ذکر کرده است: المخزون و المکنون فی عیون الفنون، [اعلام] الطرائق فی الحدود و الحقائق، مائدهٔ الفائدهٔ، المثال فی الامثال، الحاوی، الاوصاف، المنهاج. از این آثار اغلب جز اسم چیزی در دست نیست. تنها مؤلف خود در مناقب (2/48) متذکر شده که در خطبهٔ بدون الف و بدون نقطهٔ امیرالمؤمنین علی (ع) را در المخزون آورده است. نیز صفدی (4/164) در مورد مائدهٔ الفائدهٔ گفته که در این کتاب مطالب نادر و کمیاب جمعآوری شده است. ابن شهر آشوب در معالم (همانجا) کتاب دیگری را با عنوان الاسباب و النزول علی مذهب آل الرسول آورده که ظاهراً همان کتاب بیان التنزیل است که نزد علامهٔ مجلسی موجود بوده و او از آن در بحار (1/29) نقل کرده و اظهار داشته که کتابی کوچک، ولی پرمحتوی است. بجز کتابهای مذکور، صفدی (همانجا) کتابی در نحو به نام الفصول، تفرشی، (ص 323) کتاب النساب آل ابی طالب (ع) و واعظ کجوری کتاب الاربعون حدیثاً در مناقب حضرت فاطمه (ع) (آقابزرگ، 1/426) را به ابن شهر آشوب نسبت دادهاند. آقابزرگ (5/91) به نقل از البلغهٔ اثر فیروزآبادی کتابی با عنوان الجدیدهٔ به ابن شهر آشوب نسبت داده، اما ظاهراً الجدیدهٔ که در البلغهٔ (فیروزآبادی، 241) آمده، همان مائدهٔ الفائدهٔ است. آقابزرگ (23/233) به نقل از کتاب اقبال اثری با عنوان الموالید به وی نسبت داده، اما با مقایسهٔ گفتهٔ ابن طاووس ( اقبال، 598) با آنچه در مناقب (4/422) آمده، روشن میشود که نقل ابن طاووس از مناقب بوده است. ظاهراً آثار ابن شهر آشوب بیش از آن است که ذکر شد، زیرا شاگردش ابن ابی طی گفته: «وی در متفق و مفترق، مؤتلف و مختلف، و فصل و وصل تصنیفاتی دارد» (ابن حجر، 5/310) و علی بن هلال جزائری در سدهٔ 9 آثاری را از وی در معقول و منقول و فروع و اصول میشناخته است (مجلسی، 105/29-34).