اِبْنِ شَرْیه، عُبَیْد جُرْهُمی، از اخباریان و نسب شناسان دورهٔ جاهلی که عصر اسلامی را درک کردو در دوران خلافت عبدالملک بن مروان (65 -86ق/685 - 705م) درگذشت (ابن ندیم، 2/89). در نام وی اختلاف است. یاقوت صورتهای متفاوت آن را بدین گونه آورده است: ابن سَرِیَّه، ابن ساریَهٔ و ابن شَرْیَهٔ (11/72). به جای سَرِیَّهٔ، شَرِیَّهٔ نیز خواندهاند (ابن حجر، 3/101). تفاوت این دو صورت احتمالاً معلول شیوهٔ نوشتن قدیم باشد که بر روی حرف «شین» نقطه نمیگذاشتند (شاکر، 123، حاشیه). ابن اثیر (3/351)، ذیل عنوان عُبید ابن شربه، صورت دیگر این نام را عُمَیر بن شبرمهٔ، قید کرده است. ابن حجر (همانجا) عُمَیر را تصحیف سمعی عُبَید دانسته است. برخی نیز مانند بروکلمان آن را عَبید ضبط کردهاند GAL,S,) GAL,I/63; .(I/100 تاریخ ولادت ابن شریه شناخته نیست و به رغم شهرتی که در دورهٔ اسلامی یافته است از سال درگذشت او نیز خبری در دست نیست. ابن شریه به طول عمر شهرت یافته و در شمار سالخوردگان تاریخ عرب یاد شده است. سن او را به تفاوت 220، 240 تا 300 سال آوردهاند (ابوحاتم سجستانی، 50؛ ابن اثیر، ابن حجر، همانجاها). سخن کوتاه دربارهٔ او همان است که ابوحاتم سجستانی گفته است (همانجا) که او در جاهلیت زیست، دورهٔ اسلام را درک کرد، اسلام آورد و با معاویه دیدار کرد، اما از کسانی بود که پیامبر اکرم را ندیدند و از او سخنی نشنیدند (ابن ندیم، همانجا). ابن حجر نام او را در بخشی از الاصابهٔ (3/101) که مخصوص این قبیل معاصران پیامبر (ص) است آورده است. یکی از وجوه شهرت او آگاهیش دربارهٔ تاریخ قدیم عرب و دورهٔ جاهلی بوده است. از این رو ابن ندیم اخبار او را در ضمن مقالهٔ سوم الفهرست در زُمرهٔ اخباریان و نسب شناسان آورده است (همانجا). او که در یمن میزیست آوازهاش تا شمالی ترین نقاط عربستان رسیده بود. معاویه، نخستین خلیفهٔ اموی که به اخبار و قصص تاریخی علاقهٔ فراوان داشت (مسعودی، مروج، 3/31) ابن شریه را به دمشق پیش خود خواند و او نیز پذیرفت (ابن ندیم، همانجا). به روایتی دیگر، هنگامی که معاویه به عراق میرفت ابن شریه او را در حیره دیدار کرد (یاقوت، 11/73). این قدر هست که معاویه محضر او را نیکو یافت و او را داستان گوی خود ساخت. در این هنگام ابن شریه با وجود پیری، تن و جان سالم و بیان رسایی داشته است («اخبار عبید»، 312-313). یکی از عوامل مهم اشتهار ابن شریه در دورهٔ اسلامی همین ملازمت او با معاویه بود. گفت و گوهای شبانهٔ او با معاویه دربارهٔ عربستان جنوبی پیش از اسلام منشأ معروفیت عبید به عنوان یکی از پیشگامان تاریخ نگاری عرب شده است (اکوع، 21، حاشیه؛ سالم، 44- 45). تجربهها و آموختههای عمری دراز، سیمای مردی حکیم به ابن شریه بخشیده است. سخنانِ حکمتآمیز ابن شریه خود یکی دیگر از موجبات آوازهٔ او در ادب عربی است (ابو حاتم سجستاین، 51 -52؛ ابن منقد، 123-124؛ یاقوت، 11/73- 75) و او را به عنوان دانای امثال و داستانهای امثال عرب شناسانده است (نک: بکری، 64، 75، 93، جم). ابن شریه اثر مستقیمی از خود به جا نگذاشته است. دیگران از گفتههای او و به نام او دو اثر پرداختهاند: کتاب الملوک و اخبار المضاین و کتاب الامثال (ابن ندیم، همانجا؛ بغدادی، 1/645). کتاب نخست مجموع پاسخهایی است که عبید به پرسشهای تاریخی معاویه داده است («اخبار عبید»، 313). در اثنای این گفت و شنود، هر جا که عبید از موضوع پرسش دور میشود، معاویه از او میخواهد که بر سر مطلب آید (همان، 420، 451، 479). معاویه به نویسندگان دربار خود دستور داد تا این پرسش و پاسخها را به صورت کتابی درآوردند (همان، 134). خبرهای غریب ابن شریه گاه شگفت آور (همان، 366) و گاه دلنشین است (همان، 323). تدوین کنندگان این اخبار گاه خود روایاتی از مآخذ دیگر به مناسبت افزودهاند و چون به سخن عبید بر میگردند، بدین نکته اشاره میکنند (همان، 350، 378). لحن حماسی و اغراق آمیز بعضی خبرهای ابن شریه در مورد سلاطینِ حِمْیَر یادآور داستانهای ایرانی دربارهٔ کیکاووس است. به گزارش ابن شریه شَمر یَرْعش،از ملوک حِمیری، تا خراسان و ماوراءالنهر پیش میرود و شهر سغد را تسخیر میکند. او و همراهانش به اسیر کردن مردم و ویران ساختن شهر اقدام میکنند. چون شهر به دست شَمر ویران گردید، مردم آن را به زبان عجمی «شمر کند» نامیدند و این همان شهر است که در زمان ابن شریه به سمرقند معروف بوده است (همان، 429). در گفتههای ابن شریه مطالبی در مورد سرزمین ترکان در ناحیهٔ خزر وجود دارد که ظاهراً برپایهٔ مشاهدات خود نوشته است (همان، 438). ابن شریه در جای جای گزارشهای خود اشاره میکند که مطلب را از ابن عباس شنیده است (همان، 336، 373، 419). خبر مربوط به گردآمدن گروهی از اولاد بربر ابن کنعان بن کوش بن حام بر مردی از فرزندان فاطمه(ع) و بردن او به مکه و اینکه این مرد همان دادگر آخرالزمان خواهد بود (همان، 323) از خبرهایی است که در فاصلهٔ گفتههای عبید افزوده شده است. نسخههای این کتاب در قرن 4ق/10م رایج بوده و مسعودی در بخش اخبار یمن و عرب عاربه از آن نقل کرده است ( مروج، 2/60 -62، 113، 114) و در این موضوعات عبید و روات اهل حیره و دیگران را مرجع خبر یاد میکند ( التنبیه، 72). اینکه مسعودی «صحت نقلهای او [ابن شریه] را دربارهٔ تاریخ عربستان جنوبی ظاهراً قبول ندارد» ( دانشنامه )، از بیان مسعودی در مروج الذهب مستفاد نمیشود. مسعودی اخبار عبید را دربارهٔ تاریخ یمن به عنوان روایت دیگری از یک خبر نقل میکند و نظری در رد یا قبول آن ابراز نمیکند. به علاوه، اگر این خبر عبید را مردود میدانست الزامی به نقل آن نداشت و یا مطرود بودن آن را تصریح میکرد. ابن حجر (3/101) اشارهای دارد به اینکه در قرن 4ق/10م نسخههای کتاب اخبار عُبید بسیار متفاوت بودهاند و دو نسخهٔ برابر از آن یافت نمیشد. گرچه تفاوتهایی در توالی نامهای سلاطین یمن و سالهای سلطنت آنان میان منقولات مسعودی از ابن شریه و نسخهٔ چاپی «اخبار عبید» وجود دارد ( مروج، 2/60 -62؛ «اخبار عبید»، 399 به بعد)، باز نزدیکی آن دو چنان است که بتوان متن چاپ شده را صحیح دانست ( دانشنامه ). شاکر مطالب کتاب منتسب به عبید را یک قصهٔ صرف، ساختگی و از کارهای بیمدرک هشام بن محمد کلبی دانسته است (ص 123، 124، حاشیه). نسخههای خطی این اثر در کتابخانهٔ آصفیه و موزهٔ بریتانیا موجود است .(GAL,S,I/100) کتاب الملوک از روی نسخهٔ آصفیه، همراه با کتاب التیجان منسوب به وهب بن منبّه، با عنوان «اخبار عُبَید ابن شریهٔ الجُرْهُمی فی اخبار الیمن و اشعارها و انسابها» در حیدرآباد دکن، منتشر شده است. دومین اثر منسوب به ابن شریه، یعنی کتاب الامثال، از نخستین گزارشهای امثال عرب بوده است (بلاشر، ؛ I/55 زلهایم1، 71، 212) که در قرن 4م معروف و به گفتهٔ ابن ندیم (همانجا) در 50 برگ بود. بعدها مؤلفان کتابهای امثال، مانند میدانی، از این اثر بهره جستهاند (زلهایم، 216). از مجموعهٔ منسوب به ابن شریه اکنون اثری یا خبری در دست نیست. به عقیدهٔ جاحظ (ص 47) ابن شریه فقط به ظاهر اخبار معرفت داشته است. صاحب نظران معاصر نه تنها اخبار عبید بن شریه را مجعول خواندهاند، که بعضی حتی خود او را وجودی خیالی دانستهاند (شاکر، همانجا). ظاهراً اظهار کنندهٔ این نظر، خاورشناس آلمانی کرنکو2 بوده است که عقیدهٔ خود را طی نامهای به مؤلف الاعلام اطلاع داده است (زرکلی، 4/189، حاشیه). در مقابل، بعضی دیگر درصدد نقد این نظر برآمدهاند و عبید مورد نظر کرنکو را غیر از ابن شریه راویه دانستهاند (سزگین، 1(2)/32، 33). هر چه باشد شخصیت عبید در معرض سوءاستفادهٔ روایت سازان قرار گرفته است (حاجری، 312، حاشیه).