اِبْنِ سَمّاک، ابوالعباس محمد بن صَبیح عجلی کوفی (د 183ق/ 799م)، فقیه، محدث و زاهد. علت شهرت وی به ابن سماک این بود که جدش ماهی فروش بوده (زبیدی، 7/145) و به احتمالی دیگر خود وی به ماهی فروشی اشتغال داشته است (ابن اثیر، 1/559). از تاریخ تولد و زندگی ابن سماک اطلاعی در دست نیست. همین اندازه گفته شده است که وی در کوفه میزیسته و مولای بنی عجل بوده (زبیدی، همانجا) و فقط یک بار در روزگار هارونالرشید (148-193ق/765-809م) به بغداد آمده و پس از چندی به کوفه بازگشته و در همانجا درگذشته است (خطیب، 5/369). وی با هارون دیدارهایی داشته و او را موعظه کرده است (همو، 5/372). عطار نیشابوری او را صاحب کرامات و در عین حال امام و در وعظ چیرهدست دانسته است (ص 285، 286) و به همین سبب به «واعظ» شهرت یافته و ذهبی او را حتی «سید الوعّاظ» خوانده است (8/328). سخنانی که از ابن سَمّاک موجود است، غالباً در زمینهٔ بیداری اخلاقی و احتراز از دنیاگرایی و دلبستگی شدید به زهد است (ابونعیم، 8/204-217). ابن سَماک از کسانی چون سری بن یحیی، عوّام بن حَوْشب، علاء بن منهال غنوی، سفیانثوری، ابوطالب قاص (ابنابیحاتم، 3(2)/290)، هشام بن عروهٔ، سلیمان بن مهران معروف به اعمش، عائذ بن نُسَیْر، یزید ابن ابی زیاد (خطیب، 5/368-369)، اسماعیل بن ابی خالد (ابونعیم، 8/211) حدیث نقل کرده است، که به گفتهٔ ابونعیم اصفهانی چند تن از آنان از تابعین بودهاند (همانجا). برخی از راویان مشهور سدهٔ 2 و 3ق/8 و 9م نیز از او حدیث نقل کردهاند که بنامترین آنان عبارتند از: احمد بن حنبل، جمر بن فرقد، هیثم ابن جمّاز، یحیی بن یحیی نیشابوری، ابراهیم بن موسی، علاء بن عمرو حنفی، عمر بن حفص بن غیاث (ابن ابی حاتم، همانجا)، احمد و حسین پسران علی جُعفی (زبیدی، همانجا)، عبدالله بن صالح عجلی، یحیی بن ایوب مقابری (خطیب، 5/369)، محمد بن عبدالله بن نُمَیْر (ذهبی، 8/329) و محمد بن آدم مصیصی (ابن حبان، 9/32). چنانکه از گفتهٔ عطارنیشابوری برمیآید معروف کرخی (د 200ق/816م) که از زاهدان بنام است، در کوفه از مواعظ ابن سَماک بهره برده است (ص 285، 329). با اینکه تمام منابع احوال ابن سماک از ایمان و زهد و تقوای وی یاد کردهاند، اما از نظر وثاقت وضعیت روشنی ندارد و به گفتهٔ ذهبی (همانجا) هیچ حدیثی از او در «صحاح سته» نیامده است. با اینهمه ابن حبان (9/32) او را ثقه دانسته و خطیب بغدادی (5/373) به نقل از ابن نُمیر از طرفی او را صدوق خوانده و از طرف دیگر از قول همو اظهار داشته است که ابن سَماک از ضعفا نیز روایت میکرده و احتمالاً به همین علت ابن جوزی (2/170) به نقل از ابن نمیر حدیث وی را ضعیف شمرده است.