اِبْنِ اَبی عُمَیْر، ابواحمد محمد بن ابی عمیر زیاد بن عیسی اَزْدی (د 217ق/832م)، از محدثان بزرگ امامیه و از اصحاب اجماع در قرن 3ق/8م که به درک محضر 3 تن از امامان شیعه (ع) نائل آمد. وی در بغداد اقامت داشت و خدمت امام موسی بن جعفر (ع) رسید و از ایشان حدیث شنید. در برخی از این احادیث، امام او را با کنیهٔ ابواحمد خطاب کرده است (نجاشی، 2/204). شیخ مفید (ص 86) و شیخ طوسی ( الفهرست، 266) میگویند: ابن ابی عمیر، محضر امام کاظم(ع) را درک کرد، ولی از ایشان روایت نکرد. این مطلب با گفتار نجاشی متعارض است. مگر آنکه مقصود، کمی روایات وی از امام(ع) در کتب اخبار باشد (کلباسی، 45). روایات بیواسطهٔ ابن ابی عُمیر از امام کاظم (ع) در توحید (صدوق، 76، 356، 407) و کمالالدین و تمام النعمهٔ (همو، 2/433) و کامل الزیارات (ابن قولویه، 247) بیشک مؤید گفتار نجاشی است. ابن ابی عُمیر محضر امام رضا و امام جواد (ع) را نیز درک و از امام هشتم (ع) مستقیماً روایت کرد (طوسی، همانجا). وی در نزد خاصه و عامه مقامی منیع و منزلتی رفیع داشت و بنابر گفتهٔ شیخ مفید (ص 86) معتمدترین و زاهدترین مردم زمانه و در همهٔ امور بیهمتای روزگار خود بود. جاحظ، ابن ابی عُمیر را از تندروترین مشایخ شیعه میشمارد (1/84). از آنجا که ابن ابی عُمیر از خواص و نزدیکان امامان شیعه (ع) و از اصحاب سِرّ ایشان بود، محنتهای بسیار دید و روزگاری دراز در زندان هارونالرشید به سر برد. مدت حبس وی را از 4 سال (نجاشی، 2/206) تا 17 سال (مفید، همانجا) نوشتهاند و سبب آن را به صورتهای گوناگون بیان کردهاند. بنا بر قولی، علت آن امتناع از پذیرفتن منصب قضا بود که بعدها به ناچار آن را پذیرفت. به گفتهٔ دیگر، بدان سبب او را به زندان انداختند که میخواستند از مخفیگاههای شیعیان و اصحاب امام موسی کاظم (ع) آگاه گردند (نجاشی، 2/205). طوسی ( اختیار معرفهٔ الرجال، 591 -592) داستان شکنجهٔ وی را چنین نقل میکند: مخالفان نزد سلطان (هارون) از محمد بن ابی عمیر سعایت کردند که وی اسامی تمام شیعیان عراق را میداند. هارون او را احضار کرد و از وی خواست تا آنان را نام برد، وی امتناع کرد. پس هارون دستور داد تا او را برهنه کردند و بین دو نخل آویختند و 100 تازیانه زدند. فضل بن شاذان میگوید: از ابن ابی عمیر شنیدم که گفت: زمانی که شمار تازیانه به 100 رسید، از درد چنان بیتاب شدم که نزدیک بود نامهای شیعیان را آشکار سازم، در این حال آوای محمد بن یونس بن عبدالرحمان را شنیدم که میگفت: ای محمد جایگاهت را در نزد خداوند تعالی به یاد آور. من از این سخن نیرو گرفتم و شکیبایی ورزیدم و سپاس خدای را که اقرار نکردم. فضل بن شاذان میافزاید: از پدرم شنیدم که میگفت در عهد هارون عباسی ابن ابی عمیر را 120 ضربه چوب زدند و مباشر آن سندی بن شاهک شحنهٔ بغداد بود. سپس او را حبس کردند و او برای رهایی خود 121 هزار درهم داد. بعد از هارون در زمان خلافت مأمون تا هنگامی که امام علی ابن موسی(ع) حضور داشت، او و دیگر شیعیان در امان بودند، اما بعد از شهادت ایشان، وی دستگیر و زندانی شد و رنج بسیار برد و هر آنچه داشت به تاراج رفت. ابن ابی عمیر در فضل و علم به مرتبهای رسیده بود که مشایخ او را بسیار گرامی و بزرگ میداشتند و همواره اطراف او را میگرفتند (طوسی، همان، 592). از نام تألیفات وی چنین بر میآید که در فقه، حدیث، کلام و مغازی تبحر داشته است. طوسی (همان، 589 -591) از علی بن حسین فضّال نقل میکند که ابن ابی عمیر از یونس بن عبدالرحمان افقه، اصلح و افضل بود، اما خود طوسی در آنجا که اسامی طبقهٔ سوم از اصحاب اجماع را ذکر میکند (همان، 556) یونس و صفوان بن یحیی را فقیهترین ایشان میشمارد. ابن طاووس (ص 123، 124) به استناد روایتی از کتاب من لایحضره الفقیه (صدوق، 2/269) ابن ابی عمیر را منجم دانسته که با توجه به مخدوش بودن روایت مزبور از جهت سند و متن، چنین نسبتی درست نیست (نک: برقی، 349؛ مجلسی، 55/273). ابن ابی عمیر با آنکه روزگاری را در صحبت مشایخ اهل تسنن به سر برد و از ایشان احادیث بسیار شنید، اما فقط از طرق راویان امامی نقل حدیث کرد (طوسی، همان، 590 -591). نام وی در بسیاری از اسناد روایی که بالغ بر 645 مورد میشود، آمده است (خویی، 14/286). مشایخ وی بسیارند که بعضی از آنان عبارتند از: ابو ایّوب خزّاز، ابوبصیر، ابن اُذَیْنه، ابن سَنان، ابان بن تَغْلِب، ابان بن عثمان، اسحاق بن عَمّار، بُکَیْر بن اَعْیَن، جُمیل بن دَراج، حَمّاد بن عیسی، حمّاد بن عثمان، حنان بن سدیر، رفاعَه، عبدالله بن بکیر، عبدالله المغیرهٔ، کردَویه، مرازم ابن حکیم، معاویهٔ بن عمّار، معاویهٔ بن وهب، وهب بن عبدربّه و بسیاری دیگر. بعضی از راویان حدیث وی عبارتند از: ابوجعفر و ابوعبدالله برقی، احمد بن محمد بن عیسی، احمد بن هلال، حسن بن محمد بن سَماعه، حسین بن سعید، عبدالله بن عامر، علی بن سندی، علی بن مهزیار، فضل ابن شاذان، محمد بن خالد برقی، معاویهٔ بن حکیم، یعقوب بن یزید و دیگران (نک: خویی، 14/287، 288؛ اردبیلی، 2/51 -56). چنانکه گفته شد ابن ابی عُمیربه درک 3 تن از ائمهٔ شیعه (ع) نائل شد، ولی هیچیک از رجال شناسان وی را از اصحاب امام صادق (ع) به شمار نیاوردهاند، بلکه در بیشتر روایات وی با یک یا دو واسطه از امام صادق (ع) نقل میکنند. این اشتباه از اینجا ناشی شده که ابن ابی عمیر، همنام یکی از راویانی است که در زمان امام کاظم (ع) در گذشته است (نک: کلینی، 7/126). بعضی از رجال شناسان روایتهای این دو را خلط کردهاند و برخی احادیث نقل شده از امام صادق (ع) را به وی نسبت داده و آنها را «مُرْسَل» (= حدیثی که از سلسلهٔ روات آن یک یا دو تن حذف شده باشند) دانستهاند (طوسی، همان، 143؛ همو، تهذیب، 1/274، 2/55، 370، 5/447؛ کلینی، 3/420 و 443)، اما به نظر میرسد روایتهای مزبور از ابن ابی عمیر غیر معروف بوده و مُسْنَدند (شوشتری، 7/508 -510؛ خویی، 14/276، 277؛ قس: اردبیلی، 2/50؛ مامقانی، تنقیح المقال، 2/61، 63، 64). حجیت مراسیل ابن ابی عمیر: وی از مشایخی است که علمای امامیه در صحت اخباری که از او روایت شده است، اجماع کردهاند. طوسی (همان، 556) دربارهٔ طبقهٔ سوم اصحاب اجماع میگوید: امامیه اجماع کردهاند که اگر رجال سندی تا اسماء یکی از افراد این گروه شرایط صحت را دارا باشد، این حدیث صحیح است. نجاشی (2/206) سبب اعتماد علمای امامیه به مراسیل ابن ابی عمیر را چنین بیان میکند: ابن ابی عمیر بعد از نابود شدن کتابهایش، از حفظ حدیث میگفت، لذا اصحاب ما به مراسیل وی اعتماد میکنند. شیخ طوسی در العُدّهٔ در باب تعادل و تراجیح (ص 386، 387) میگوید: اگر یکی از راویان، خبر خود را با اِسناد و دیگری با ارسال ذکر کرده باشد، در راوی خبر مُرسَل دقت میکنیم، هرگاه وی از کسانی باشد که فقط از ثقه نقل میکنند، این دو خبر بریکدیگر ترجیح ندارند. از این روست که امامیه بین روایات محمد بن ابی عمیر و صفوان بن یحیی... با روایات مُسندی که دیگران نقل میکنند فرقی قائل نمیشوند. اکثر فقها و رجال شناسان بر این عقیده رفتهاند و حتی مامقانی ( مقباس الهدایهٔ، 70) ادعای تواتر این اجماع منقول را کرده است. گروه دیگری از متأخرین میگویند: از نقل اجماع کشّی چنین فهمیده میشود که هر حدیثی که یکی از 18 تن اصحاب اجماع روایت کرده باشند، اعتبار حدیث صحیح را دارد، اعم از اینکه مرسل باشد یا مسند، ثقه باشد یا ضعیف و یا مجهول، به شرط آنکه رجال سند تا راوی صحیح باشند (حرّعاملی، 20/80، 81). برخی دیگر میگویند: فرقی بین مراسیل وی و دیگر ثقات نیست و در مواردی اصحاب اجماع از جمله ابن ابی عمیر از ضعفا نقل حدیث کردهاند (حلی، 43) و قول شیخ طوسی اجتهاد شخصی است. همچنین اجماعِ ادعا شده اجماع بریک حکم شرعی است و اصلش به قول طوسی بر میگردد، و در اصول فقه ثابت شده است که اجماع منقول به وسیلهٔ خبر واحد حجیت ندارد. بنابراین اجماع منقول از طوسی نمیتواند ملاک عمل قرار بگیرد (خویی، 1/59 -69). آثار: ابن ابی عمیر از جمله مشایخ پرکار امامیه است. ابن بَطّه شمار مصنفات وی را 94 ذکر کرده که بیشتر آنها در حیات خود وی نابود شده است. در سبب آن چنین گفتهاند: خواهرش در زمانی که وی در زندان بود، کتابهایش را زیر خاک پنهان کرد تا اینکه پوسید. به روایتی دیگر، کتابها را در غرفهای نهاد و آب باران به آن راه یافت و کتابها را از بین برد (نجاشی، 2/206). بنابر نقل طوسی ( اختیار معرفهٔ الرجال، 590) بعد از شهادت امام رضا (ع) کتابهای ابن ابی عمیر به تاراج رفت و وی ناگزیر آنچه را از حفظ داشت، در 40 مجلد گردآورد و آنها را النّوادر نامید. بعضی از کتابهای وی که فقط نامی از آنها باقی است عبارتند از: المغازی، الکفر والایمان، البداء، الاحتجاج فی الامامهٔ، الملاحم، النّوادر، یوم و لیلهٔ، التوحید و تعدادی کتابهای فقهی (نجاشی، 2/206، 207؛ طوسی، الفهرست، 266).