اِبْنِ رُسْته، ابوعلی احمد بن عمرِ رسته، جغرافیدان و مؤلف کتاب الاعلاق النفیسهٔ. برخی نام او را با تردید محمد نیز نوشتهاند ( بستانی). سوسه (ص 100) نام پدر او را محمد بن اسحاق آورده، اما غنیم (ص 8) به استناد نوشتهٔ روی جلد نسخهای از کتاب ابن رسته نام پدر او را عمر بن عمر ذکر کرده است. خوولسون1 خاورشناس روس نام او به صورت ابن دسته خوانده بوده که چند سال نیز مورد قبول واقع شد (کراچکوفسکی، )، IV/159 ولی بعدها به تدریج این شبهه بر طرف شد. از تاریخ ولادت، درگذشت و محل وفات ابن رسته اطلاعی در دست نیست، تنها میدانیم که زادگاهش اصفهان بوده و مدتی از عمر خود را در آن دیار به سر برده است (همانجا). خود او ضمن وصف اصفهان مینویسد که از مردم آن دیار است (ص 151). ابن رسته در 290ق/903م در موسم حج در مکه بوده و مطالبی راجع به کتیبههای مسجدالنبی و درهای آن در کتاب خود آورده است (همو، 73، 75). در مورد سال درگذشت ابن رسته اختلاف نظر وجود دارد. بعضی آن را 290ق (سرکیس، 109) و برخی سال پیش از آن (حمیده، 116) و بعضی دیگر (فاخوری، 365) 291ق نوشتهاند. نالینو تاریخ درگذشت او را میان سالهای 290 و 300ق دانسته است (ص 183). خاورشناسان و محققان تا اواسط سده 19م ابن رسته را نمیشناختند و با کتاب او آشنایی نداشتند. ابن ندیم نیز در الفهرست نامی از او و آثارش نبرده است. ابتدا خوولسون بخشی از کتاب الاعلاف النفیسهٔ را پیرامون روسها، اسلاوها و مردم بالکان در 1869م به چاپ رسانید (عقیقی، 3/941). سپس جوینبول2 در 1883 به چاپ این کتاب اقدام کرد (همو، 2/661)، آنگاه هامادوف3 نیز کتاب الاعلاق النفیسهٔ را همراه با تعلیق و فهرست فراهم کرد که در همان سال در غازان طبع گردید (همو، 3/937). سرانجام دخویه خاورشناس هلندی ضمن نگارش مقدمهای کتاب مزبور را آماده کرد که در 1892م توسط انتشارات گیب در لیدن به چاپ رسید. از کتاب الاعلاق النفیسهٔ تنها دو نسخهٔ خطی معرفی شده که یکی متعلق به موزهٔ بریتانیا I/227) و دیگری متعلق به دانشگاه کمبریج است ( براون، .(165 گاستون - ویت4 نیز این کتاب را با ترجمه و تعلیق آماده کرده که در 1955م در 319 صفحه توسط انجمن جغرافیایی مصر انتشار یافته است (عقیقی، 1/302). کاروی زگلدی5 نیز در 1958م بخشهایی از کتاب ابن رسته را که بیشتر دربارهٔ مجارهاست، همراه با مطالبی از ابن فضلان بلخی و مسعودی منتشر کرده است (همو، 3/914). دربارهٔ تاریخ پایان نگارش کتاب ابن رسته اختلاف نظرهایی وجود دارد: دخویه آن را در فاصلهٔ 290 تا 301ق میداند (ص .(V-VI کراچکوفسکی نیز بر این عقیده بوده است که ابن رسته کتاب خود را به تقریب 10 سال پس از نگارش کتاب ابن فقیه و در حدود 290 تا 300ق به رشتهٔتحریر کشیده است (همانجا)، ولی مارکوارت تاریخنگارشاین کتاب را حدود 310ق نوشته و چنین اظهار عقیده کرده است که کتاب ابن رسته متأثر از نوشتهٔ جیهانی جغرافینگار ایرانی و وزیر امیر سامانی بوده که آن یکی نیز به تقریب در همین زمان نوشته شده است (ص .(25-26 مقدسی هنگام بحث دربارهٔ این اثر مینویسد: در کتابخانهٔ عضدالدوله کتاب او را در 7 مجلد بینام مؤلف یافتم که برخی آن را از ابن خردادبه میدانستند. سپس دو کوتاه شدهٔ آن کتاب را در نیشابور با نام مؤلف دیدم که یکی از جیهانی و دیگری از ابن خردادبه بود و هر دو در مطالب هماهنگ بودند، ولی نسخهٔ جیهانی اندکی افزایش داشت (ص4، حاشیهٔ .(L بارتولد معتقد است که مارکوارت میکوشید چنین اثبات کند که مأخذ مشترک آگاهیهای ارائه شده از سوی ابن رسته، بکری و گردیزی که به تقریب کلمات آنها نیز مشابه یکدیگرند، تنها میتواند اثر جغرافیایی گم شدهٔ جیهانی باشد و این اثر گویا پس از 310ق نوشته شده است ؛ V/510) مارکوارت، 25-26 و حاشیهٔ 1 ص .(26 بنا به نوشتهٔ بارتولد، وستبرگ6 هیچگونه رابطهای میان اخبار ارائه شده از سوی ابن فضلان با نوشتههای ابن رسته مشاهده نمیکند. با اینهمه وستبرگ بعداً با مارکوارت هم عقیده شده و نگارش بخش مربوط به بلغارها در اثر ابن رسته را پس از 310ق دانسته است .(V/510-511) بارتولد در ادامهٔ مطلب اشاره میکند که نه مارکوارت و نه وستبرگ هیچ یک به این نکته توجه نکردهاند که ابن رسته در کتاب خود، چنانکه دخویه نوشته به هیچ حادثهای که پس از 290ق روی داده باشد، اشاره نکرده است .(V/511) ابن رسته در کتاب خود هنگامی که از معتضد خلیفهٔ عباسی (د 22 ربیعالثانی 289ق) یاد کرده، عنوان «اطال الله بقائه» را دربارهٔ وی به کار برده است (ص 74). گذشته از آن ابن رسته به هنگام نگارش کتاب از مرگ معتضد خلیفهٔ عباسی آگاهی نداشته است. از اینجا میتوان چنین نتیجه گرفت که اثر ابن رسته به احتمال زیاد اندکی پس از انجام فرایض حج و سفر او به مکه در 290ق نوشته شده است (نک: ابن رسته، 73- 75؛ بارتولد، همانجا). کراچکوفسکی در تأیید نظر بارتولد مینویسد که این تاریخ اکنون بیشتر مورد قبول واقع شده است .(IV/159) الاعلاق النفیسهٔ با مطالبی دربارهٔ مسائل نجومی آغاز میشود. ابن رسته این بخش را با سپاس پروردگار، درود به پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت شروع کرده و ضمن بررسی مسائل کیهان شناسی به صورتی منظم به قرآن کریم و آیاتی از سورههای آل عمران، انعام، اعراف، یونس، انبیاء، روم، ص، دخان، ق، یس، الرحمان، توبه و تکویر استناد کرده و نیز از احمد بن طیّب سرخسی یاد کرده است (ص 3- 8). در کتاب به مستدیر بودن فلک، کروی بودن زمین و دو حرکت از حرکات آسمان: حرکت کل و حرکت خورشید و ستارگان اشاره شده است. ابن رسته مدعی شده که منطقهٔ حرکت دوم، دایرهٔ وسط فلک البروج است که خورشید با گردش خاص خود از غرب به شرق رسم کرده و به 12 جزء برابر بخش نموده است. وی اسامی هر برج را با تقسیم 30 درجهای از برج حمل تا حوت ذکر نموده، دایره را 360 درجه و هر درجه را 60 دقیقه نوشته است (ص 14-17). مطلب بعدی کتاب دربارهٔ اجرام و ابعاد و فاصلهٔ ستارگان منظومهٔ شمسی با زمین است (همو، 17-22).کراچکوفسکی ابن رسته را در زمینهٔ کیهاننگاری سلف قزوینی و نوشتههای او را آمیخته با احتیاط دانسته و چنین اظهار عقیده کرده است که ابن رسته مطلب مربوط به ریاضیات و جغرافیای نجومی را به صورتی مستدل با استناد به مشاهیری چون احمد بن محمد بن کثیر فرغانی (د پس از 247ق/861م) و ابو معشر جعفر بن محمد بن عمر بلخی (د 273ق/886م) ضمن تأثیرپذیری از ابن خردادبه آورده است .(IV/159) ابن رسته به شرح شکل و اندازهٔ زمین و چگونگی آن پرداخته و اختلاف آرای فرقههای مختلف را دربارهٔ شکل زمین ذکر کرده است (ص 22-24). بخش جغرافیای طبیعی از مکهٔ معظمه با ذکر آیهٔ 6 از سورهٔ آل عمران آغاز میشود. مؤلف در این مبحث تاریخ بنای کعبه، چگونگی آن از عهد ابراهیم(ع) تا 290ق، اندازهها و روزنههایی که به آن روشنایی میدهند، لوحهٔ دیوار کعبه، اوصاف پلکانها، فاصلهٔ استوانههای دیوار و ازارهبندی زرین و سیمین و لوحههای متعدد درون کعبه، حجر اسماعیل، حجرالاسود، فاصلهٔ آن تا زمین و نیز اندازهٔ مقام ابراهیم را با دقتی وافر به شرح آورده است. پس آنگاه به مطالبی پیرامون چاه زمزم و حفر آن توسط عبدالمطلب بن هاشم و نامهای چاه مزبور اشاره کرده است (ص 24-44). سپس شرح اندازههای مسجدالحرام، شمارهٔ ستونهای استوانهای، درها و اندازههای آنها، طول و عرض دیوارها، پلکانهای صفا و مروه، اندازههای مساجد مزدلفه و منی و حدود مشخصات حرم شریفه آمده است (ص 44- 58). ابن رسته پس از وصف مکه به شرح مشخصات مدینهٔ منوره همراه با تاریخچه، اندازههای مسجدالنبی و ذکر نامهای مدینه پرداخته است (ص 58 - 78). این بخش حاوی جزئیات دقیق، طول و عرض و اندازههای مختلف است (کراچکوفسکی، .(IV/160 ابن رسته پس از شرح مطالب مربوط به مدینه، شگفتیهای زمین، ویژگیهای عجیب سرزمینهای مختلف و بناهای بزرگ از جمله منارهٔ اسکندریه، اهرام مصر، بنای کنیسههای سنگی و چوبی را وصف کرده است. دربارهٔ ایوان مداین در نزدیکی بغداد که خود شاهد آن بوده است مینویسد: هیچ بنایی که با گچ و آجر ساخته شده باشد، با شکوهتر از ایوان مداین نیست و دربارهٔ شادروان شوشتر مینویسد: این بنا از تختهسنگهایی که میان آنها میلههای آهنی کار گذاردهاند، با ملاط سرب ساخته شده است (ص 83). وی سپس به سد دربند با نام سد یأجوج و مأجوج اشاره کرده (همانجا) و در بخش مربوط به دریاها به وصف دریای هند، خلیج فارس، دریای چین، دریای روم (مدیترانه) دریای بنطس (بحر اسود) و دریای طبرستان و گرگان (بحر خزر) پرداخته است (ص 83 - 89). ابن رسته در اثر خود از مطالب فصل ششم زیج بتانی (244-317ق/858 - 929م) منجم و جغرافینگار مشهور پیرامون شرح کرهٔ زمین به ویژه مطالب مشروح وی دربارهٔ دریاها مانند دیگر معاصران بتانی از جمله مسعودی، قدامهٔ بن جعفر و جیهانی بهرهٔ فراوان جسته و گاه عیناً به نقل مطالب کتاب او پرداخته است (کراچکوفسکی، .(IV/100-101 در بخش مربوط به رودها ابن رسته از رودهای گنگ، سند، ارس، کر، سفید رود، زاب علیا و سفلی، نیل، کارون، زرین رود (زاینده رود)، جیحون، وخشاب، وخاب، دجله (اروندرود) همراه با جزئیات و مسیر آنها از نواحی مختلف و تاریخچهای کوتاه یاد کرده است (ابن رسته، 89 -96). بارتولد مینویسد پس از ابن رسته، جغرافینگاران از رودها، نهرها و شهرهای اطراف رودها نام بردهاند، ولی هیچ یک نتوانستهاند همانند ابن رسته اطلاعات دقیقی پیرامون مسیر سفلای آمودریا و سواحل دریاچهٔ آرال عرضه کنند .(III/41) وی در ادامهٔ مطلب چنین اظهارنظر میکند: نوشتهٔ ابن رسته با نوشتهٔ اصطخری و ابن حوقل دربارهٔ خلیجان، اختلافهایی دارد. بنا به نوشتهٔ اصطخری و ابن حوقل خلیجان محلی است که در آنجا آب آمودریا به دریاچهٔ آرال میریزد (همانجا)، حال آنکه ابن رسته پایین قریهٔ برابیض را که محلی باتلاقی است، محل خلیجان میداند و بر آن است که رودآموی (جیحون) پس از عبور از این محل به دریاچهای که گرداگرد آن 80 فرسنگ است، میریزد (ص 92). ظاهراً این دریاچه باید همان دریاچهٔ آرال باشد که ابن رسته از آن نام نبرده است. اطلاعات مبسوط پیرامون مسیر سفلای آمودریا و دریاچهٔ آرال نخستین بار در کتاب ابن رسته آمده است (بارتولد، .(II/40 به تصریح دخویه تاریخ اطلاعات مزبور پیش از 903م (290ق) و پس از 911م(298ق) نبوده است (ص .(V,VI بخش بعدی کتاب ابن رسته دربارهٔ 7 اقلیم همراه با شرح شهرهای مشهور است. گرچه این تقسیمبندی شامل همهٔ قارهها نیست، با این وصف ابن رسته خود چنین اظهارنظر کرده که جز از مناطق یاد شده، نواحی نامشخص دیگری وجود دارد که خبری از وضع زندگی انسانی، حیوانی و گیاهی آن سرزمینها نداریم (ص 98). وی در مورد اقالیم یاد شده به مشخصات جغرافیایی، آب و هوا، محیط زیست، زندگی حیوانات و پوشش گیاهی سرزمینها ولو به کوتاهی اشاره کرده است (ص 96-103). در شرح مربوط به کشورها توجه خاصی به ایران (ایرانشهر) معطوف گردیده است. در این بخش ابن رسته چهار جهت اصلی جغرافیایی را به گونهای که از عهد باستان در میان ایرانیان رایج بود، معرفی کرده: خراسان (خورآیان) را مشرق، خوربران (خاوران) را مغرب، باختر را شمال و نیمروز را جنوب نامیده است (ص 103). وی در همین بخش متذکر گردیده که پیشینیان ناحیهٔ سورستان و سواد (عراق کنونی) را «دل ایرانشهر» با قلب کشور ایران مینامیدند (ص 104). در ضمن، مطالب قابل توجهی از کتاب نیز به بحث دربارهٔ بغداد، جنوب عربستان، سبا، حضرموت، مصر و اسکندریه اختصاص یافته است (ص 125- 138). یکی از جالبترین بخشهای کتاب ابن رسته دربارهٔ قسطنطنیه و روم شرقی (بیزانس) است. وی در این زمینه مطالب مبسوطی به نقل از هارون بن یحیی دیگر جغرافینگار معاصر خود که در حدود 288ق به روم شرقی رفته و چندی در اسارت رومیان بوده، عرضه کرده است: از جمله برجها، کاخ امپراتور، صومعههای مسیحی و وضع راهبان آن صومعهها را میتوان ذکر کرد (ص 119-120، 126-127). ابن رسته در بخش قسطنطنیه به شرح مراسم با شکوه ورود امپراتور به کلیسای صوفیای مقدس (ایاصوفیه) پرداخته و سپس مینویسد که بالای در غربی آن اتاقکی دارای 24 دریچه تعبیه شده که اندازهٔ هر یک از آنها یک وجب در یک وجب بوده است و در پایان هر ساعتی یکی از این دریچهها خود به خود گشوده و بسته میشده است. گفته میشود که آپولونیوس1 تیانایی ( ه م ) آن را ساخته است ( ص 126؛ کراچکوفسکی، 828 .(IV/160, مطالب دیگری که ابن رسته در کتاب خود نقل کرده مربوط به هند و سرزمینقَمار(خمر2) یا کامبوج است (ص132- 139).کراچکوفسکی معتقد است که اعراب پیش از سدهٔ 9م از طریق اطلاعات به دست آمده از کشورهای همجوار پیرامون دیگر ممالک کسب اطلاع میکردند .(IV/136) ابن رسته نیز مطالب کتاب خود دربارهٔ هند و قمار را به نقل از شخصیتی ناشناخته به نام ابوعبدالله محمد بن اسحاق که گویا پیش از سدهٔ 9م دو سال در سرزمین قمار میزیسته عرضه کرده است (همانجا؛ ابن رسته، 132-134). بارتولد در مقدمه بر کتاب حدود العالم متذکر گردیده که نوشتهٔ ابوعبدالله محمد بن اسحاق نه تنها مأخذ کتاب ابن رسته، بلکه مأخذ کتاب ابن خردادبه و دیگر جغرافینگاران اسلامی نیز بوده است (ص 29، حاشیه 7، 8). ابن رسته از نخستین جغرافینگاران اسلامی است که به ذکر مطالبی دربارهٔ سرزمین خزر، بُرداس، بلغار، مجارها، اسلاو، روسیه، سریر و اللان پرداخته است. ابن فضلان نیز شرحی دربارهٔ اقوام سرزمینهای مذکور ارائه کرده است. مارکوارت تاریخ نوشتهٔ ابن رسته را پس از بازگشت ابن فضلان از سفر شمال و مرتبط با نوشتهٔ او میداند (ص 26 -25 ، حاشیهٔ 1 ، ص 26 )، ولی بارتولد معتقد است که در کتاب ابن رسته هیچگونه وابستگی به نوشتهٔ ابن فضلان مشهود نیست .(V/513) ابن رسته در مورد مجارها عنوان «المجغریهٔ» را به کار برده و آنان را آتشپرست نامیده است (ص 142). بارتولد ضمن مخالفت با این نظر مینویسد که اخبار مؤلفان اسلامی دربارهٔ مجارها مشوّش است. آنها مجارهای بتپرست را اغلب آتش پرست دانستهاند .(III/495) ابن رسته در کتاب خود مطالبی پیرامون طبرستان و اصفهان ارائه کرده که شایان توجه است. وی به وجود آثار تاریخی بسیار کهنی اشاره دارد که اکنون بر جا نمانده است. یکی از این آثار مهم باستانی قلعه و آتشگاهی بوده است بر کوه نزدیک روستای ماربین، کنار روستای جی که گویا تا زمان او روشن بوده است (ص 149-163). در این مورد میان نوشتهٔ ابن رسته با حمدالله مستوفی قرابتهایی مشهود است. مستوفی از وجود قلعهای خبر داده که تهمورث آن را بنا نهاده است (ص 50). به نظر میرسد دو قلعه در کنار یکدیگر ساخته شده بود. ابن رسته متذکر گردیده که بر سر کوهی مشرف به درهٔ زرینرود در عهد کیکاووس دژی بنا گردید که بعدها سوخته و نابود شد، ولی بهمن فرزند اسفندیار (که او را با اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی یکی دانستهاند) دژی دیگر در کنار آن بنا نهاد و آتشکدهای پدید آورد که تا به امروز باقی است و آتش آن نیز روشن و پابرجاست (ص 152-153). ابن رسته در فاصلهٔ 8 فرسنگی ساوه و 15 فرسنگی ری از قریهای بحث میکند که از روزگار پیش از اسلام کاخی در آن وجود داشته است و نام این قریه «مشکویه» بوده است. وی مینویسد در این قریه کاخی است از بناهای پیشینیان و در آن تصاویری بر چوب وجود دارد و سقفهای آن با رنگهای گونهگون تزیین و نقاشی شده است (ص 168). وی ضمن شرح راه بغداد به ری به خرابههای شهر بزرگ و جالب دسکره نیز اشاره میکند که یادگاری از عهدساسانیان بوده است (ص163).ابنرسته از ویرانیروستاهایی در اطراف این شهر خبر داده است که اهالی از بیم اعراب آنها را ترک گفته بودهاند و در عهد او تنها ویرانههایی از آن آبادیها بر جا مانده بود، وی از وجود بنایی با دیوارهای بلند بر فراز تپهای در این ناحیه نیز یاد کرده که احتمالاً زندانی مربوط به یکی از شاهان ساسانی بوده است (همانجا). خرابههای این بنا اکنون نیز به «زندان» شهرت دارد (بارتولد، .(VII/193 بخشی از کتاب ابن رسته پیرامون راهها و منزلگاههاست. ابن رسته، ابن خردادبه، قدامهٔ بن جعفر و ابن واضح یعقوبی 4 تن مؤلف نخستین دورهٔ جغرافینگاری اسلامی هستند که کتابهایی در مسالک و ممالکنوشتهاند و همهٔآنان در .(11-12ٹڑ÷¤—¨َ)¢÷گù—¨?¥üُ냴ù¢¨ کتاب ابن رسته مشابه کتاب ابن واضح یعقوبی است، ولی ابن رسته یادداشتهایی دربارهٔ شهرها بر آن افزوده است (همو، .(12 البته ارزش بخشهای مختلف کتاب یکسان نیست. بخشهای مربوط به صنعا، روم شرقی، شرق هندوستان و اقوام اسلاو و اورال آلتایی و نیز اصفهان از اهمیت و ارزش فراوان برخوردار است. اطلاعات مربوط به مکه و مدینه، شرح رودها، استان طبرستان و مسیر راهها شایان دقت خاصی است، ولی بخشهای آخر کتاب همانند بخشهای یاد شده واجد اهمیت نیست. چنین به نظر میرسد که این بخشها به کتاب منضم شدهاند و در اکثر موارد با موضوعات جغرافیایی ارتباط ندارند (ابن رسته، 191، 229). دربارهٔ اقوام شمالی مشابهتهایی میان نوشتهٔ گردیزی با ابن رسته وجود دارد. این مشابهتها بیشتر در مورد فواصل سرزمین پچناگ و خزر، سرزمین برداس، روسیه و غیره به چشم میخورد (حبیبی، 662 - 665). کراچکوفسکی مینویسد: گردیزی به ویژه در فصلی که مربوط به سرزمینهای اروپای شرقی است که از ابن رسته بهره گرفته، ولی در میان مطلب هیچ نامی از او نبرده است .(IV/262) آیا به راستی گردیزی از ابن رسته بهره گرفته یا اینکه مأخذ دیگری وجود داشته که هر دو از آن بهره جستهاند؟ داوری در این باره کاری است دشوار، زیرا دربارهٔ مأخذ یا مآخذ مورد استفادهٔ ابن رسته اطلاع دقیقی در دست نیست. در کتاب ابن رسته نقل قولهایی از شخصی به نام سلام ترجمان با استناد به ابن خردادبه وجود دارد. سلام ترجمان که مردی دوستدار سیر و سفر بود، کتابهایی را از دیگر زبانها پیرامون اقوام شمالی برای الواثق بالله خلیفهٔ عباسی ترجمه میکرد (ابن رسته، 149؛ کراچکوفسکی، 138 .(IV/137 بنابر نظر بارتولد هرگاه مطالب مندرج در آثار ابن رسته، بکری و گردیزی دربارهٔ اقوام شمالی، متعلق به دوران نزدیک به آنها بوده باشد، آنگاه چنین به نظر میرسد که تنها نسخهٔ به جا مانده از ابن رسته تفسیر و توضیحی از آنها بوده است .(V/511) دربارهٔ مأخذ مورد استفادهٔ ابن رسته میان محققان تفاوت نظر وجود دارد. مارکوارت (ص و مینورسکی (ص 62) معتقدند که ابن رسته از جیهانی بهره گرفته است. بارتولد نسبت به اخذ مطالب کتاب ابن رسته از کتاب جیهانی ابراز تردید کرده و متذکر شده است که هرگاه مطالب ارائه شده از سوی ابن رسته، بکری و گردیزی مأخوذ از کتاب جیهانی نباشد، در آن صورت تنها یک اثر باقی میماند و آن نوشتهٔ ابن خردادبه است که مورد استفادهٔ جیهانی قرار داشته و ابن رسته و گردیزی از آن نقل کردهاند. مقایسهٔ جمله به جمله میان این دو اثر فهرست نگاران اسلامی را گمراه کرده است .(V/511) کتاب ابن رسته از آثاری است که عامهٔ مردم به آسانی آن را در مییابند. گمان میرود سادگی بیان مطالب برای رعایت حال کاتبان بوده است، اما در این کتاب گرایش ادبی بیش از اثر ابن خردادبه است. گاه بیان مطلب به فهرستهایی محدود شده است، ولی با این وصف مؤلف با علاقه و توانایی به شرح مطالبی پرداخته که آنها را باور داشته است (کراچکوفسکی، .(IV/160