اِبْنِ رُستم، ابوجعفر احمد بن محمد بن یزد یار طبری، مقری و نحوی بغدادی در نیمهٔ دوم قرن 3ق/9م. با توجه به اینکه نُصَیر بن یوسف استاد وی در حدود 240ق وفات یافته (ابن جزری، غایهٔ، 2/341)، تولد او را باید در اوایل سدهٔ 3ق دانست. ابن رستم قرائت کسائی را از نصیر و هاشم بن عبدالعزیز شاگردان کسائی فرا گرفت (ابن مهران، 75-76؛ خطیب، 5/125؛ ابن جزری، همان، 1/115، 2/348). لازم به ذکر است که روایت این دو از کسائی گرچه در آثار متقدم قرائت مورد توجه بوده (نک: ابن مهران، همانجا؛ اندرابی، 125؛ ابن جزری، همان، 2/340- 341، 348- 349)، ولی در آثار متأخر متروک شده است (قس: ابن جزری، النشر، 1/167-172). خطیب بغدادی (5/136) روایتی از ابن رستم به نقل از ابن مسعود آورده که دلالت بر تجویز تلاوت قرآن بنا بر قرائات مختلف دارد. از راویان او در قرائت میتوان احمد بن جعفر بن سلم خُتُّلی، احمد بن محمد بن عثمان قطّان، بکّار بن احمد، زکریا بن عیسی، عبدالواحد بن عمر و عمر بن محمد بن سیف را نام برد (ابن جرزی، غایهٔ، 1/44، 115، 596؛ قس: خطیب، 5/125). در زمینهٔ نحو، ابن ندیم (ص 65) او را از پیروان مکتب بصره شمرده است. ابوعثمان بکر بن محمد مازنی (د 249ق) را از استادان ادب او ذکر کردهاند (نک: یاقوت، 7/123، 125؛ ابوالفرج، 12/297). ابوالفرج اصفهانی و ابوالقاسم زجّاجی از او بهرههایی ادبی بردهاند (ابوالفرج، همانجا؛ یاقوت، 7/125). در منابع حکایاتی دربارهٔ پیدایش نحو و غیر آن به نقل از ابن رستم وارد شده است (همانجاها؛ ابن ندیم، 45). ابن رستم هم در قرائت و هم در نحو در روزگار خود از نخبگان به شمار میرفته (نک: ابن جزری، غایهٔ، 1/115، دربارهٔ قرائت؛ ابن مهران، 76، دربارهٔ نحو) و نکتهٔ جالب در مورد او این است که در قرائت، مکتب کوفه و در نحو، مکتب بصره را برگزیده است. بر اساس سندی که ابن مهران (همانجا) ارائه کرده او مدتی در خانهٔ وزیر ابوالحسن علی بن محمد بن فرات، مؤدِّب بوده و بکار بن احمد با توسل به حیله و واسطه توانسته از درس او استفاده کند. ظاهراً باید تاریخ این امر را پس از 296ق، سال وزارت ابن فرات دانست. ابن درید ابیاتی در هجو این رستم به سبب احتجاب او از مردم سروده است ( دیوان، 79). به قرینهٔ استماع ابن سیف از ابن رستم در 304ق (نک: خطیب، همانجا)، وفات او پس از این تاریخ بوده است. ابن ندیم (ص 37، 65 -66) آثاری در علوم قرآن و ادب با عناوین غریب القرآن، المقصور و الممدود، المذکر و المؤنت، صورهٔ الهمز، التصریف و النحو به وی نسبت داده است که نشانی از آنها در دست نیست.