اِبْنِ دواداری، یا اِبْنِ دَواهٔ داری، ابوبکر بن عبدالله بن آیبک دواداری (د پس از 736ق/1335م)، موّرخ و دیوانی. او فرزند جمالالدین عبدالله از بزرگان دستگاه امیر سیفالدین بَلَبان (یا بُلبان) رومی و جدّش عزالدین آیبک استاد دار معظَّمی (د 646ق/1248م) فرمانروای شهرک صرخد (واقع در حوران) بود (نک: ه د، آیبک، عزالدین). جمال الدین عبدالله پدر ابن دواداری در محلهٔ باطلیهٔ قاهره اقامت داشت و فرزندش ابوبکر در همین محله زاده شد و پرورش یافت. جمالالدین از 699ق/1300م تا 710ق/1310م حکومت ایالت عُریان را بر عهده داشت. پس از کنارهگیری از این سمت، سلطان او را میان ماندن در قاهره یا رفتن به شام مخیّر ساخت و او شام را برگزید و همراه فرزندش ابوبکر بدانجا رفت. جمالالدین در دمشق به سمت «مهمانداری» (= مهمندار) منصوب گشت و سپس شغل بازرسی دیوانها (= مُشدّالدّواوین) نیز به او داده شد. وی به این کار علاقهای نداشت و در فرصتی که به دست آورد، آن را رها کرد، اما تا سال 713ق/1313م که درگذشت، در سمت مهمانداری باقی ماند. سرانجام در مأموریتی که به وادی زرقاء اردن رفته بود، از اسب فرو افتاد و مرد؛ پیکرش را به اذرعات در حوران بردند و در کنار گور پدر و مادرش به خاک سپردند (منجد، 8 -10؛ 2 EI). از زندگانی ابوبکر بن عبدالله بن دواداری جز آنچه او خود در جای جای کتابهایش آورده، اطلاع مهمی در دست نیست. احتمالاً در دهههای آخر سدهٔ 7ق/13م زاده شده است. او خود گفته است که در محلهٔ باطلیه قاهره متولد شده و سالهای کودکی و جوانی را در آنجا گذرانده، آنگاه همراه پدرش به دمشق رفته و تا زمانی که پدرش در قید حیات بوده، در همان شهر میزیسته است. گر چه نمیدانیم که آیا بعدها به قاهره بازگشته یا نه، ولی به احتمال قوی با ناصرالدین محمد بن منصور قلاوون (حک 693 - 709ق) از ممالیک بحری مصر ارتباط داشته، زیرا در مقدمهٔ کنزالدرر با لحن ستایش آمیزی از این سلطان سخن رانده و کتاب تاریخ خود را به نام او «مشرف» ساخته است (9/6 -7). به نظر میرسد که وی پس از مدتی کار دیوانی از آن روی برتافته و به علم و ادب پرداخته بوده است (همان، 9/310؛ منجد، 11). ابن دواداری با آنکه در مقدمهٔ تاریخ بزرگش، کنزالدرر، از دانشمندان بزرگ شرق و غرب و برخی از متصوفه که با آنان دیدار داشته و از ایشان بهره گرفته سخن میگوید، یادی از آنان در کتابش به میان نمیآورد (منجد، همانجا). از پایان زندگانی او نیز اطلاعی در دست نیست، اما روشن است که تا 736ق/1335م یعنی آخرین سال مذکور در تاریخ وی، زنده بوده است. مقریزی (2(3)/860) از مردی به نام ابن دواداری که در 750ق/1349م حیات داشته، نام برده است، اما بسیار بعید به نظر میرسد که این یک، همان ابوبکر بن عبدالله بوده باشد، از ابن دواداری دو کتاب باقی مانده که شهرت یافته است. 1. کنز الدرر و جامع الغرر. این کتاب در 9 جزء است و نسخهای از آن که مؤلف آن را به خط نسخ و زیبای خود، میان سالهای 733 تا 736ق کتابت کرده، در کتابخانهٔ احمد ثالث (استانبول، شم 2932) موجود است ؛ TS,III/364) عبدالبدیع، 2/217، 218؛ .(GAL,S,II/44 این کتاب از تواریخ عمومی مشهور جهان اسلام است و مؤلف در آن تاریخ عالم را از آغاز آفرینش تا روزگار خویش آورده و حوادث تاریخی را با حکایات، لطایف و نکتههای هزلآمیز درآمیخته است. مؤلف هر یک از اجزای نه گانهٔ این اثر را به شرح بخشی از تاریخ جهان و دولتی از دولتهای اسلامی اختصاص داده و بر هر جزء دو نام نهاده است و عقیده دارد که این کار او بیسابقه است. از این دو اسم، نخستین نام به یکی از افلاک نهگانهٔ آسمان و نام دیگر به موضوع مورد بحث در آن جزء مربوط میشود: ج 1. نزههٔ البشر من قسمهٔ فلک القمر، یا الدّرهٔ العلیا فی اخبار بَده الدنیا؛ ج 2. غلّهٔ الوارد من قسمهٔ فلک عُطارِد، یا الدّرهٔ الیتیمهٔ فی اخبار الامم القدیمهٔ؛ ج 3. المشرّف بالقدرهٔ من قسمهٔ فلک الزهرهٔ، یا الدّر الثمین فی اخبار سید المرسلین؛ ج 4. بغیهٔ النفس من قسمهٔ فلک الشمس، یا الدّرهٔ المُسمیّهٔ فی اخبار الدولهٔ الامویهٔ؛ ج 5. الذی کلُّ من سمع له مصیخ من قسمهٔ المریّخ، یا الدّرهٔ السّنیهٔ فی اخبار الدولهٔ العباسیهٔ؛ ج 6. الفائق صحاح الجوهری من قسمهٔ فلک المشتری، یا الدّرهٔ المضیهٔ فی اخبار الدولهٔ الفاطمیهٔ؛ ج 7. شهد النحل من قسمهٔ فلک زُحَل، یا الدُّر المطلوب فی اخبار دولهٔ بنی ایّوب؛ ج 8. زَهر المُروج من قسمهٔ فلک البُروج، یا الدّرهٔ الزکیهٔ فی اخبار دولهٔ الملوک الترکیهٔ؛ ج 9. الجوهر الا´نفس من قسمهٔ الفلک الا´طلس، یا الدّر الفاخر فی سیرهٔ الملک الناصر (منجد، 15-17). مؤلف برای دستیابی به مآخذ کتاب رنج فراوان برده و از کتابهای نادر من جمله کتاب القبطی سود جسته است. از کنزالدرر غیر از نسخهای به خط مؤلف چند نسخه خطی دیگر در کتابخانههای مختلف جهان - کامل یا ناقص - بر جای مانده است (نک: فهرس الکتب العربیهٔ، 8/211؛ سید، 2/265). جزء ششم کنزالدرر به کوشش صلاحالدین منجد، جزء هشتم آن (شامل حوادث سالهای 648 تا 698ق/1250 تا 1298م) به کوشش اولرخ هارمان و جزء نهم آن (شامل وقایع سالهای 699 تا 735ق/1299 تا 1334م) به کوشش رویمر در قاهره به چاپ رسیده است. 2. درر التیجان و غرر تواریخ الازمان. این کتاب تاریخ عمومی مختصری است در یک مجلد که از زمان آدم(ع) آغاز میگردد و پس از ذکر تاریخ پیامبران و عصر جاهلیت رویدادهای تاریخی از ظهور اسلام تا 710ق/1310م سال به سال در آن آمده است. در این کتاب بر خلاف کنزالدرر مؤلف به شرح حال ادبا، شعرا، وزراء، اطبا و دیگر بزرگان عصر نیز پرداخته است. از دررالتیجان نیز چند نسخهٔ خطی بر جای مانده که احتمال میرود برخی از آنها به خط مؤلف باشد ( الفهرس التمهیدی للمخطوطات المصورهٔ، 388). وی در جزء نهم کتاب کنز الدرر، نام 3 کتاب دیگر خود را آورده، که اکنون از آنها اثری باقی نمانده است. این کتب عبارتند از: 1. حدائق الاحداق و دقایق الحذّاق (ص 305، 304)؛ 2. اعیان الامثال و امثال الاعیان (همان، 322، 336، 340)؛ 3. عادات السادات، سادات العادات (همان، 154).