اِبْنِ دُقْماق، صارم الدین ابراهیم بن محمد بن اَیْدَمر العلائی (ح 750- 809ق/1349-1407م)، مورخ حنفی مذهب مصری (ابن حجر، انباء، 6/16). وی در قاهره دیده به جهان گشود و همانجا درگذشت. پدر بزرگ آیدمر عزالدین دقماق (د 734ق/1334م) [دُقماق و تُخماق واژهای ترکی به معنی چکش بزرگ چوبی است] نقیب لشکر و از امیران ملک ناصر محمد بن قلاوون، از فرماندهان ممالیک مصر بود (همانجا؛ همو، الدرر، 1/512؛ ابن تغری بردی، 1/120). ابراهیم نخست در زُمرهٔ نظامیان درآمد، سپس به تحصیل علاقهمند شد و نزد برخی از فقهای حنفی فقه آموخت، آنگاه به ادبیات روی آورد و سرانجام علم تاریخ را برگزید و در آن مهارت یافت و آثار بسیار ارزشمندی در این زمینه تألیف کرد (همو، 1/121؛ سخاوی، 1/145). مقریزی مجموعهٔ تألیفات و نوشتههای او را بیش از 200 میداند (ابن تغری بردی، همانجا). در اواخر عمر مدتی به سمت والی شهر دِمیاط منصوب شد، اما پس از اندکی از مقام خود معزول گردید و به قاهره بازگشت (ابن حجر، انباء، 6/16-17؛ سخاوی، همانجا). وی که یک حنفی متعصب بود، به اتهام نقل مطلبی توهینآمیز علیه امام شافعی، از سوی جلالالدین قاضی شافعی قاهره، مورد بازپرسی و محاکمه قرار گرفت و با اینکه این اتهام را رد کرد و یادآوری نمود که مطلب مورد نظر را از کتابی که نزد خاندان طرابلسی بوده، نقل کرده است، به حکم قاضی تعزیر و زندانی شد (ابن حجر، انباء، 5/79). با وجود اینکه ابن دُقماق آثار متعددی به رشتهٔ تحریر درآورد، اما از ادبیات عرب بهرهٔ کافی نداشت و در نوشتن از زبان عامیانه استفاده میکرد (همان، 6/17؛ سخاوی، همانجا). سرانجام پس از حدود 60 سال زندگی در ذیحجهٔ 809/ مهٔ 1407 درگذشت (ابن حجر، همانجا). حاجی خلیفه در چندین جای کتاب خود، سال درگذشت ابن دقماق را 790ق (1/174، 278، 396) آورده است. گر چه سیوطی نیز او را متوفی در همین سال دانسته، لکن سنش را بیش از 80 ذکر کرده است (1/321). از سوی دیگر، ابن ایاس تولد ابن دقماق را 745ق/ 1344م یاد کرده است (1/776)، اما با در نظر گرفتن گزارش مورخان هم عصر وی، چون ابن حجر و دیگران، میتوان گفت که سال ولادت و مرگ او همان است که در آغاز ذکر شد. وی در نوشتن کتابهایش از آثار دانشمندان نظیر الکندی، ابن سعید مؤلف کتاب المغرب، ابن یونس و دیگران سود جسته (ابن دقماق، 1/3، 55، 117) و خود نیز مورد اعتماد مورخان و نویسندگان هم زمان و سدههای بعد بوده است (سخاوی، همانجا). آثار: معروفترین آثار علمی او که تاکنون باقی مانده یا نام آنها در منابع معتبر آمده عبارتند از: 1. الانتصار لواسطهٔ عَقد الامصار، کتابی است در 10 جلد (حاجی خلیفه، 1/174) شامل شرح اوضاع جغرافیایی و تاریخ 10 شهر بزرگ اسلامی که هر شهر در یک جلد وصف شده است. جلدهای 4 و 5 الانتصار که ظاهراً تنها اجزاء باقی مانده آن است (واندیک، 86) و در دارالکتب مصر نگاهداری میشود به کوشش فولرس رئیس کتابخانهٔ سلطانی در 1310ق/1893م در بولاق به چاپ رسید II/62) مندرجات کتاب شهرهای فسطاط و اسکندریه است. الدرهٔ المضیئهٔ فی فضلمصروالاسکندریهٔ، منتخبی است که ابندقماق از کتاب الانتصار خود فراهم کرده است (حاجی خلیفه، 1/305، 743). 2. نزههٔ الانام فی تاریخ الاسلام، تاریخ عمومی اسلام در 12 جلد، شامل رویدادهای تا 779ق/1277م ، GAL) همانجا) که بر حسب سنوات ترتیب یافته است (ابن دقماق، 1/114؛ ابن تغری بردی، 1/121؛ حاجی خلیفه، 2/1941). نسخهٔ کاملی از این کتاب تاکنون به دست نیامده است، اما بخشهایی از آن در کتابخانههای معتبر جهان موجود است که عبارتند از: نسخهٔ کتابخانهٔ فیضالله افندی، استانبول (شم 1459)، مشتمل بر وقایع 272- 499ق/ 885 -1106م V(2)/723) )؛ IA, نسخهٔ گوتا (شم، 1570)، شامل رویدادهای 436-552ق/ 1044- 1157م و سالهای 565 -566ق/ 1170-1171م؛ نسخهٔ گوتا (شم 1571)،گزارشرویدادهای 710-712ق/1310-1312مو742-743ق/ 1341-1342م؛ نسخهٔ گوتا (شم 1572)، شامل سالهای 768- 779ق/ 1367-1377م؛ نسخهٔ پاریس (شم 1597)، شامل سالهای 628 - 659ق/1231-1261م ، GAL) همانجا). نسخهٔ شمارهٔ 1052 در کتابخانهٔ کوپریلی استانبول از تألیفات ابن دقماق نیست، بلکه به ذهبی تعلق دارد ، IA) همانجا). 3. الجوهر الثمین فی سیر الملوک و السلاطین یا الجوهر الثمین فی سیر الخلفاء و السلاطین که به توصیهٔ ابوسعید برقوق ملک ظاهر، آن را به رشتهٔ تحریر درآورده است. این کتاب تاریخ اسلامی از خلفای راشدین تا 797ق را در بردارد. فصول مربوط به خلفای راشدین، بنی امیه، بنی عباس و ایوبیان مصر بسیار مختصر و بخشهای ممالیک با جزئیات بیشتر شرح داده شده است و آگاهیهای زیادی دربارهٔ مناسبات سلطان برقوق با عراق، آسیای صغیر و آلتین اردو در آن وجود دارد. ابن تغری بردی (1/121) و سخاوی (1/146) جزو آثار ابن دُقماق از کتابی به نام اخبار الدولهٔ الترکیهٔ نام میبرند که به نظر میرسد همین الجوهر الثمین باشد. این کتاب به کوشش محمد کمال الدین عزالدین علی در بیروت (1405ق/1985م) چاپ شده است. 4. نظم الجمان فی طبقات اصحاب امامنا النعمان. این کتاب در طبقات حنفیه (ابن حجر، انباء، 6/16) و در 3 جلد است. جلد اول در مناقب ابوحنیفه و 2 جلد دیگر در زندگی فقها و بزرگان حنفی (حاجی خلیفه، 2/1916) تا آغاز سدهٔ 9ق است. جلد دوم و سوم آن شامل 8 طبقه میشود ( آلوارت، .(IX/437 نسخههای آن: کتابخانهٔ سلیمانیه، به شمارهٔ 251 و شمارهٔ 1827، شامل جلد دوم به خط مؤلف دربارهٔ زندگی حنفیان 4 سدهٔ نخستین اسلامی ، IA) همانجا)، برلین (شم 10022)، شامل جلد سوم کتاب به خط خود مؤلف ( آلوارت، )، IX/438 پاریس (شم 2096)، مونیخ (شم 9/437)، (دوسلان، .(GAL,II/62;372 5. ترجمان الزمان فی تراجم الاعیان، در شرح زندگی رجال که به ترتیب الفبا تنظیم یافته است (حاجی خلیفه، 1/396؛ بغدادی، 1/18). نسخهٔ کامل این کتاب تاکنون یافت نشده است. نسخهٔ ناقص آن در کتابخانهٔ توپکاپی بخش احمد ثالث به شمارهٔ 2927 موجود است (عبدالبدیع، 2/89؛ .(GAL,S,II/50 6. عقد الجواهر فی سیرهٔ الملک الظاهر (حاجی خلیفه، 2/1151)، که شرح زندگی و رویدادهای دورهٔ ملک برقوق است (سخاوی، 1/146). ابن دقماق این کتاب را مختصر کرد و آن را ینبوع المظاهر فی سیرهٔ الملک الظاهر، نام نهاد (بغدادی، همانجا). 7. فرائد الفوائد، که در تعبیر خواب است (همانجا). 8. الدر المنضد فی وفیات اعیان امهٔ محمد (همانجا).