اَبوحَمْزه خارجی،مختاربنعوف ازدی (مق130 ق / 748م)، از سرکردگان نظامی خوارج اباضیه که یک چند مکه و مدینه را تصرف کرد. ابوحمزه در بصره در خاندان بنوسلیمه، یکی از شاخههای طایفه ازدزاده شد و از همین رو وی را سلیمی یا سلیمی (بنابه اختلاف در ضبط نام نیای این خاندان، سلیمه بن مالک) خواندهاند (کلبی، 2/488؛ طبری، 7/348؛ ازدی، 111؛ ابن اثیر، 2/134). بنوسلیمه از خاندانهای معتبر بصره بود و محله و مسجدی به نام سلیمهبن مالک در آن شهر وجود داشت (ازدی، 78).بصره، از آغاز پیدایش خوارج، عرصه فعالیت فرق مختلف خارجی به ویژه اباضیه بود و تا اواخر سده 12ق/ 18م اباضیان مناطق مختلف به رهبران خود در آن شهر چشم داشتند (EI2؛ نک:ه د، اباضیه). گرچه زمان پیوستن ابوحمزه به اباضیه معلوم نیست، ولی شواهدی حاکی از آن است که گروهی از ازدیان که نام شماری از آنان در دست است، در این روزگار اباضی بودند و سپس به یاری ابوحمزه برخاستند (ازدی، 77-78). از سخنان ابوحمزه چنین برمیآید که وی در دوران هشامبنعبدالملک (حک 105-125ق) از خوارج بود (طبری، 7/395؛ ابوالفرج، 20/103-104) و از ابوعبیده مسلم بن ابی کریمه اباضی پیروی میکرد (درجینی، 2/245-246).فعالیت ضداموی ابوحمزه به دوران خلیفه مروان بن محمد (حکـ 127-132ق) باز میگردد که سیاست مسالمت آمیز ابوعبیده برای جلب موافقت امویان با اباضیه، به تدریج جای خود را به اتخاذ نظریه قیام علنی برضد آنان میداد( ).به گزارش هارونبنموسی فروی،از راویان مدینه (سمعانی،4/375؛ابن حجر،تهذیب،11/13)،ابوحمزه هر سال به موسم حج در مکه حاضر میشد و با سخنانش مردم را برضد مروان برمیانگیخت.در همانجا بود که در 128 ق با ابویحیی عبدالله بن یحیی،ملقب به طالب الحق، از اباضیان حضرت موت آشنا شد و به دعوت او به حضر موت رفت و در آنجا با او به خلافت بیعت کرد (طبری، 8/348؛ ازدی، 77؛ ابوالفرج، 20/98-99). البته فعالیت ضد اموی او در این دوره منحصر به مکه نبود. به گفته راوی مدنی، محمدبن حسنبن زباله (ابن حجر،لسان،7/355)، یک بار در معدن بنی سلیم،در مسیر مدینه به نجد(یاقوت،4/572)به سبب اینگونه تحریکات متحمل تازیانه شد(طبری،همانجا؛ابوالفرج،20/99).افزودن بر این، روایاتی دیگر درباره فعالیت او در دست است که در بصره و از راویان متفاوت نقل شده است. به گفته مداینی، وقتی عبدالله بن یحیی براثر ستمگری عامل امویان در حضرموت در صدد قیام برآمد، با ابوعبیده مسلم بن ابی کریمه و دیگر رهبران اباضیه در بصره مکاتبه کرد. ابوعبیده او را به قیام تشویق کرد و کسانی چون ابوحمزه و بلج بن عقبه ازدی و عدهای دیگر از اباضیان را برای یاری او از بصره به حضرموت فرستاد (بلاذری، 2/373؛ ابوالفرج، 20/97؛ ابن ابی الحدید، 5/106-107). نظر به تألیفات مستقل مداینی در باب خوارج (ابن ندیم، 115) و توافق منابع اباضیه با سخنان او (شماخی،1/91)، روایت اخیر حائز اهمیت بسیار است. با توجه به تفاوت روایات بصری و مکی چنین مینماید که ابوحمزه پس از ملاقات با عبدالله بن یحیی، از مکه به بصره بازگشت و احتمالاً در آنجا زمینه موافقت با قیام را فراهم آورد.عبدالله بن یحیی با قیامی که به مدد اباضیان بصره برپا کرد، برحضرموت و سپس صنعا استیلا یافت. آنگاه سپاهی به سرکردگی ابوحمزه، به فتح مکه فرستاد. در میان روایات مربوط به عده لشکریان ابوحمزه، سخنان خلیفه بن خیاط (2/583؛ نیز نک: ذهبی، 24) که آنان را 10000 تن دانسته و به احتمال بسیار، برگرفته از روات مکی، از جمله زنجیبن خالد است (خلیفه، 2/583،585؛ درباره زنجیبن خالد، نک: ابن سعد، 5/499)، مبالغه آمیز به نظر میرسد. زیرا به روایت درجینی او با حدود 600 تن عازم مکه شد (2/265) و ظاهراً در طول راه ، از قبایل ساکن در مسیر، گروهی به او ملحق شدند و در ایام حج 129 ق به همراه 700 یا 900 نفر به مکه رسید (طبری، 7/374-375؛ ازدی، 102؛ بلاذری، 2/375؛ ابوالفرج، 20/99). چنین مینماید که همزمان با تحولاتحضرموت و صنعا، اباضیان مکه نیز اقدامات خود را تشدید کرده، در انتظار ورود قوای عقبدالله بن یحیی به آن شهر بودند(درجینی،2/262-264؛شماخی،1/92).پس از مذاکره میان عبدالواحد بن سلیمان، حاکم اموی مکه و مدینه و احتمالاً طائف (فارسی، 176) و ابوحمزه، اقدامات نظامی طرفین به خاتمه مراسم حج موکول شد. با پایان مناسک حج، عبداواحد به مدینه گریخت و شهر به تصرف ابوحمزه در آمد (خلیفه، 2/583؛ طبری، بلاذری، همانجاها). در طی 40 روزی که ابوحمزه در مکه مستقر بود (شماخی، همانجاها)، حدود 400 تن از قبیله خزاعه به او پیوستند(درجینی ، 2/265 ؛ قس : طبری ، 7/393 ، 395) وشهر طائف نیز بدون مقاومت تسلیم او شد (بلاذری ، همانجا ؛ الوالفرج ، 20/100 ؛ العیون ، 167) .عبدالواحد در مدینه سپاهی از مردم عادی به فرماندهی عبدالغزیز بن عمر ، از احفاد عثمان خلیفه سوم ، روانه جنگ با اباضیان درمکه کرد . گویا بهره مند ساختن جنگجویان از اموال بیت المال در استقبال داوطلبان برای نبرد با اباضیه بی تاثیر نبوده است (این اسلام ، 113 ؛ ازدی ، 103 ؛ ابوالفرج ، همانجا ) . لشکر 6000 نفری مدینه در ناحیه قدید از قوای ابوحمزه به سختی شکست خورد وفرمانده آن با گروه کثیری از قریشیان مدینه کشته شد (9 صفر 130 ). در اواسط صفر که ابوحمزه وارد مدینه شد ، عبدالواحد به شام گریخته بود (خلیفه ، 2/592-595 ؛ ابن اسلام ، همانجا ؛ طبری ، 7/393-394). از روایت مداینی چنین برمی آید که ابوحمزه پس از گماردن بلج بن عقبه به حکومت مدینه وبیعت گرفتن از مردم ، بی درنگ به مکه بازگشت (بلاذری ، 2/278؛ابوالفرج ،20/102؛ العیون ، 170).تصرف مکه و مدینه توسط ابو حمزه ، خلیفه را بر آن داشت تا سپاهی متشکل از 000’4 تن به فرماندهی عبدالملک بن محمد بن عطیه از شام به مدینه گسیل دارد. روایتی حاکی از آن است که این لشگر مقدمهٔ سپاهی گران تر به سرکردگی ابن هبارقرشی بود(ازدی،110-111). ابوحمزه نیز از مکه به مدینه رفت و سپس برای مقابله با آنان راه شام را در پیش گرفت. مقدمهٔ سپاه او به فرماندهی بلج دروادی القری، غرب مدینه، متحمل شکست سختی شد وبلج به قتل رسید(جمادی اول130) وابوحمزه ویارانش به سوی مدینه عقب نشستند(خلیفه، 2/595-596؛ طبری، 7/398-399؛ بلاذری، 2/379-380).منابع ما دربارهٔ رویدادهای مدینه درطی این مدت متفق القول نیستند. به گزارش دقیق مداینی ، ابوحمزه پس از توقفی کوتاه درمدینه ، به مکه رفت. درغیاب او شورشی به رهبری عمربن عبدالرحمن بن اسید، با شرکت بازاریان،غلامان وغیر عربها در مدینه به وقوع پیوست که به قتل عام ابوحمزه ویاران او وبیرون راندن اباضیان از شهر انجامید (همو، 2/380؛ ابوالفرج،20/109؛ العیون، 172-173؛ ابن حزم، 152). به گفتهٔ واقدی این شورش هنگامی که ابوحمزه در وادی القری به جنگ با شامیان اشتغال داشت، رخ داد وبه وقت عقب نشینی ابوحمزه، مردم شهربا او نبرد کردند ومدینه به تصرف عبدالملک بن محمد در آمد(طبری، 7/399 ؛ قس: یعقوبی، 2/340). ابوحمزه که گویا در مکه در انتظار وصول نیرویی کمکی از جانب طالب الحق به سر می برد، از دو سوی مورد هجوم عبدالملک و ابن هبارقرشی سرداران سپاه شام قرار گرفت(ح رجب130) ودر حالی که بیمار بود، به همراه همسرش که او نیز در جنگ فعالانه شرکت داشت، به قتل رسید و سپاهیانش کشته و اسیر شدند(ازدی، 112؛بلاذری،2/380-381؛ ابوالفرج،20/109-110). در همین سال طالب الحق هم در جنگ با عبدالملک کشته شد وبه روایتی عبدا لملک نیز در131 ق دچار انتقامجویی خوارج گشت و به قتل رسید(بلاذری،2/283؛العیون، 178؛درجینی، 2/261). آگاهی ما از شیوهٔ حکومت ابوحمزه اندک است. در نبردهاپای بند اصول اباضیگری بود(طبری، 7/375،393؛ ابوالفرج ، 20/102؛ قس: شماخی، 1/91) ورفتارش با مردم مدینه نیکو گزارش شده است (طبری،7/397؛ ابوالفرج ، 20/105). او از خطبای خوارج به شمار میرفت ( جاحظ ،1/99 ؛ این عبدریه ، 4/54) وراویان مکه ومدینه هر یک خطبه هایی از او نقل کرده اند وبرآنند که این خطبه ها درشهر آنها ایراد شده است . با توجه به شباهتهایی که میان این خطبه هاست ، به درستی نمی توان دریافت که آنها درکدام یک از دوشهر مکه ومدینه ایراد شده است (خطاب به اهل مکه : خلیفه بن خیاط ، 2/584 ،585؛ جاحظ، همانجا؛ازدی 103-106؛ بلاذری ، 2/357-377؛قس:خطاب به اهل مدینه : طبری ، 7/394-397؛ ابن عبدریه،4/144-147؛ابوالفرج ، 20/105-106). با این وصف احتمال اینکه ابوحمزه درهر دو شهر مضمون واحدی را بیان کرده باشد ، به کلی منتفی نیست . گذشته از ارزش ادبی ، دراین خطبه ها نه تنها نظرات ابوحمزه در باب خلفای راشدین ، بنی امیه ، شیعیان وحکومت دلخواه اباضیه را می توان یافت ، بلکه بخشهایی از آن برمسائل وحوادث دوران استیلایش برمکه ومدینه نیز دلالت دارند ، از آن جمله است اقدامات یاران ابوحمزه وظاهراً تندروی اباضیان جوان که موجب خرده گیری مردم این شهرها شده بود (همانجا).چنین می نماید که سفر جنگی ابوحمزه به مکه ، دراوضاع اقتصادی شهر ، بیشتر وسریعتر از دیگر امور تاثیر گذاشت . به گفته کلبی ناامنی ناشی از این لشکر کشی موجب عدم تشکیل بازار سالانه عکاظ شد که از پیش از اسلام برگذار می شد واز آن پس از میان رفت(ازرقی،1/190). درمدینه نیز پیشه وران از جملهٔ کسانی بودندکه بر عامل ابو حمزه شوریدند(ابوالفرج،20/109؛ العیون، 173).