اَبو الْحَسَنْ طَبَری،احمد بن محمد ، پزشک دانشمند ایرانی سده 4 ق / 10 م در تُرًنْجِه طبرستان(نکـ:یاقوت،1/845)زاده شد و از این رو با نسبت ترنجی نیز از او یاد می شود ( نک: بیرونی ، صید نه ، 57، 91، 165، الجماهر ، 144، 200). از دوران آموزش ابوالحسن چیزی نمی دانیم و از استادان او تنها ابن سیار ( ه م ) شناخته شده است . ابو الحسن خود در المعالجات ، از ابن سیار، گاه با همین عنوان و گاه با عناوین ابو ماهر و ابو عمران نام می برد و از شیوه ها یی که وی در درمان بیماریها به کار می برده و خود شاهد برخی از آنها بوده ،حکایت می کند (گ 38 الف ، 43 الف ، 45 ب ،47 الف، 52 ب، 68 ب، 76 الف، جم ) . مهارت او بی گمان مورد تأیید استادش نیز بوده است . ابوالحسن خود از اینکه یک بار نیز در درمان بیماری قلبی وی به او یاری رسانده است،گفت و گو می کند ( گ 146 ب، 346 ب). وی احتمالا در حدود سال 375 ق / 985 م در گذشته است)GAS , III/307) . ابو الحسن طبری به زودی به عنوان یک پزشک متبحر شهرت یافت . در سالهای جوانی به همراه استادش در دستگاه ابو عبدالله بریدی (نک : هـ د، آل بریدی ) از امرای عباسی که دو بار نیز به وزارت رسید،به خدمت مشغول شد . همچنین با فرزند عبد الله یعنی ابو القاسم بریدی که او نیز از بزرگان دستگاه خلافت به شمار می رفت،در ارتباط بود.زمانی نیز ابو عبدالله بریدی وی را برای درمان نوعی بیماری سوداوی معزالدوله دیلمی(نکـ : هـ د، ال بویه ) ، نزد وی به اهواز فرستاد . وی پس از درگذشت ابو عبد الله بریدی،به دستگاه رکنالدوله دیلمی پیوست و غالبا به درمان نزدیکان او نیز می پرداخت (نکـ: ابو الحسن ،گ 109 الف، 183 ب، 234 ب: ابن ابی اصیبعه ، 1/321 ( GAL,I/272; .ابو الحسن بیش از همه چیز از طریق تصنیف کتاب المعالجات البقراطیه شهرت یافت . این کتاب یک درسنامه پزشکی نفیس و دست کم برای دوران مولف آن ، بی همتاست . ساختمان این اثر ، با دیگر درسنامه های مشهور مانند الکتاب المنصوری رازی ، کامل الصناعه الطبیه اهوازی و قانون ابن سینا بسیار تفاوت دارد . هیرشبرگ ، با توجه به همین نکته ، آن را «اثری جالب توجه که کاملامدرن به نظر می رسد»،خوانده است (ص 107 – 108 ) . برخی نیز در اینکه اصل این اثر به زبان عربی یا فارسی بوده است،تردید کرده اند.به هر صورت ،همه نسخه های بر جای مانده ازاین اثر،به زبان عربی است(سارتن،I/677).کارابوالحسن طبری در این اثر، به طورعمده راهنمایی پزشکان درتشخیص ودرمان بیماریهاست.وی در بسیاری از جاهای این کتاب ، خطاهای پزشکان را در تشخیص برخی بیماریهایاد آور می شود.مثلا در باب سوم از پزشکان به سبب اختلاف علامات که از تفاوت سن و مزاج بیماران و نیز زمان بروز بیماری پدید می آید،در تشخیص نوع بیماری دچار خطا می شوند(گ104 لف).همچنین در باب چهارم از مقاله چهارم،یاد آور می شود که برخی از پزشکان،درد چشم ناشی از نرسیدن مواد غذایی به شبکیه،زجاجیه و جلدیه را به خطا ، معلول نوعی بیماری مغزی شمرده اند (گ 133 الف، برای برخی از نمونه های انتقاد وی از دیگر پزشکان ، نک، گ 131 ب، 161 ب، 169 الف، 175 الف، 177 ب، 304 الف، 328 ب). ابوالحسن طبری این اثر را هنگامی تصنیف کرد که بسیاری از آثار پزشکی یونانی و سریانی به عربی ترجمه شده بود و طبیعی است که او از اینگونه منابع و به ویژه آثار بقراط و جالینوس و نیز کتب حنین بن اسحاق تأثیر پذیرفته باشد.نام این اثر نشان می دهد که وی برای بقراط ارزش بسیار قائل بوده است.چنانکه در بسیاری صفحات آن نیز از بقراط و همچنین جالینوس و روشهای درمانی آن دو سخن می گوید (گ3 الف،4الف،23 ب،43 ب،45 ب،46 ب،53الف،55الف،93الف،جمـ:نیز نکـ:فریدمان،167 ). بسیاری از شیوه های درمانی که در این اثر آمده،به تصریح مولف شیوه هایی است که در آن روزگار متداول بوده و او آنها را از پزشکان مناطق گوناگون،یا از مردمان عادی و یا حتی از پیر زنان آموخته است.چنانکه در بسیاری از صفحات این اثر دیده می شود،ابو الحسن به رغم خدمت در دستگاه امیران و گرفتاریهای ناشی از آن ، فرصت سفر نیز بسیار یافته،از شهرهای بسیار دیدن کرده و ازآزموده های گروههای گوناگون مردم استفاده جسته است:وی نیزدر طبرستان(گ 252الف،301 الف)،ری(گ 43 ب، 122 الف)، اهواز(گ 65 ب، 251 ب)، آبادان (گ52 الف)، بصره(گ 62 ب،73الف، 131الف، 155الف، 159الف،168الف، 171ب،201الف)،بغداد(گ63ب،105الف)،موصل(گ52ب،65ب،161ب)و شام(گ251ب)به سر برده،از کحالان و نیز از ملاحان بصره(گ146ب،155الف)شیوه درمان برخی بیماریهای چشم را،از اهل موصل خواص آب چشمه های گوگردی را در درمان بیماریهای پوستی(گ65ب)،از مردم ناحیه ای میان اصفهان و اهواز درمان مار گزیدگی را (گ 190ب)،از مردمان خوزستان درمان گزش راسو را که به سخن وی در این ناحیه بیش از هر منطقه دیگر یافت می شود(گ 298ب)و از اهالی سیستان شیوه درمان گزش موش کور را(همانجا)آموخته است(نیز نکـ:گ65-66 الف، 256 ب، 260، جم). نظامی عروضی در وصف این اثر گوید:«اندر طب کس چنان کتابی نکرده است»(ص 125)،ابن ابی اصیبعه(همانجا) نیز آن را از بزرگترین و سودمندترین کتابها می خواند،گر چه ظاهرا وی این اثر را ندیده است ، زیرا به جای ذکر شمار دقیق مقالات آن – که روش معمول اوست – گوید:«شامل مقالات بسیار است»و نیز از اثر دیگر ابو الحسن درباره بیماریهای چشم که مولف در همین اثر از آن یاد کرده،سخنی نمی گوید( نکـ:ابوالحسن،گ 186ب؛ابنابیاصیبعه،همانجا؛نیز نکـ:هیرشبرگ، 40).نجیبالدین سمرقندی (هـ م)در الاسباب و العلامات،خلیفهٔ بنابی المحاسن حلبی(هـ م)در الکافی فی الکحل و صدقهٔ بن ابراهیم شاذلی مصری در العمدهٔ الکحلیهٔ فی الامراض البصیریهٔ از این کتاب،گاه با ذکر مأخذ و گاه بدون آن،مطالب بسیار نقل کرده اند،اما شاذلی اثر ابو الحسن را چندان به دقت نخوانده است،زیرا مثلا در فصل سوم از باب سوم اثرش گوید سمرقندی.در باب بیماریها را افزوده است (نکـ:هیرشبرگ، 107).در حالی که یکی از این دو،بیماری بوالتین(ریزش آب از چشم )است که پیش از سمرقندی،ابوالحسن در همین اثر خویش ازآن یاد کرده است(گ152ب،نیز نکـ:نفیسبنعوض،170).نفیس بن عوض(هـ م ) که خود این اثر را استنساخ کرده است(آقابزرگ،21/196)، در شرح الا سباب و العلامات،مواردی را که سمر قندی بدون ذکر مأخذ از ابو الحسن نقل کرده،یاد می کند.باب التخیلات الشاذه در الا سباب و العلامات تقریبا کلمه به کلمه از المعالجات البقراطیه نقل شده است.نفیس بن عوض در این باره گوید:سمرقندی به سبب حسن ظن نسبت به ابوالحسن بر سخن وی چیزی نیفزوده و از آن چیزی نکاسته است(ص137،207 – 211:قس:ابو الحسن،گ 128 الف،185 ب – 186 ب).از سوی دیگر ،نفیس بن عوض که خود نیز گاه مطالبی از ابوالحسن نقل می کند،برخی سخنان وی را نادرست می خواند،از جمله پس از نتل نظر ابو الحسن درباره عضلات مری،وی را به شدت مورد انتقاد قرار می دهد . همچنین سخن ابو الحسن طبری را درباره عضلات فم المری و فم الحلقوم نادرست و او را نا آگاه از فن تشریح می خواند.یک جا نیز سمرقندی را به علت نقل بی تأمل سخن ابوالحسن تخطئه می کند(ص137،287،قس:ابوالحسن،گ،128الف).المعالجات بقراطیهٔ به رغم اهمیت و شهرت و اعتبارش در مشرق زمین،تا آغاز سده 20 م از سوی خاور شناسان و استادان تاریخ پزشکی غرب چندان محل توجه قرار نگرفت . زیرا از این اثر جز نسخه های خطی عربی چیزی در دست نبود . در 1905 م هیر شبرگ نخستین بار از اهمیت ابو الحسن طبری و این اثر او در تاریخ پزشکی سخن گفت . به گفته وی ، ابو الحسن پزشکی آزموده و مبتکر بوده که ارزش دانش او و به ویژه نظریاتش درباره بیماریهای چشم ، کاملا ناشناخته مانده است ( ص 114 ). در 1927 م محمد رهاب ، پس از آنکه زیگریست1 استاد انستیتوی پزشکی دانشگاه لایپزیگ توجه او را به ابو الحسن و نسخه خطی این اثر او در مونیخ جلب کرد ، بخشهایی از آن و به ویژه بخش مهمی از مقاله هفتم درباره بیماریهای پوستی را به زبان آلمانی در آورد.از آن تاریخ، دانشمندان اروپایی با این پزشک ایرانی و نوآوریهای او آشنا یی یافتند . پژوهشهای نوین ، چهره ابو الحسن طبری را به عنوان جست و جوی گری پی گیر، آشکار ساخت.به گقته هیر شبرگ ، هر یک از مقالات المعالجات البقراطیه این احساس را در خواننده ایجاد می کند که مصنف تنها به موضوع همان مقاله علاقه مند است و در آن تخصص دارد ( نک: فریدمان ، 166 – 167 : اولمان ، 140 ). پژوهش درباره ابو الحسن در همین جا متوقف نشد.در 1938 م فریدمان در مقاله ای اعلام کرد که کاشف حقیقی عامل بیماری جرب،ابو الحسن طبری است.پیش از آن، افتخار این کشف ، از آن دو تن ایتالیایی به نامهای بونومو2 و چستونی3 شناخته شده بود و ادعا می شد که آن دو در ژوئن 1687 بدان دست یافته اند . یک سال پیش از انتشار مقاله فریدمان ، دویست و پنجاهمین سالروز کشف ثبت شده به نام آن دو ، با شرکت نمایندگانی از سوی مجامع معتبر خارجی ، برگزار گردیده بود (فریدمان ، 163). فریدمان در این مقاله پس از نقل تاریخچه ای از کوششهایی که به منظورکشف عامل بیماری جرب صورت گرفته واینکه برخی از استادان تاریخ پزشکی با استناد به سطوری از کتاب التیسیر فی المداواه و التدبیر ، ابومروان عبد الملک ابن زهر (هـ م ) مولف آن را ، برخی دیگرسنت هیلده گارده(1099-1179م ) ، رئیس راهبه های صومعه روپرتزبرگ را صاحب این کشف شمردهاند(همو،165)، می افزاید:همه این دعاوی پس از انتشار بخشهایی از اثر ابو الحسن از سوی محمد رهاب،بیاعتبار شد . وی سپس خلاصه ای از ابواب دهگانه مقاله ابو الحسن درباره جرب را نقل می کند و با بررسی سخنان وی نتیجه می گیرد که او نخستین کسی است که وجود کرم جرب را در زخمهای این بیماری مشخص ساخته است و داروی موثر برای از میان بردن این کرم را نیز کشف کرده است ( ابو الحسن ، گ 244 الف – 251 الف : فریدمان، 166-175).با همه اینها ارزش ابو الحسن طبری در تاریخ پزشکی هنوز کاملا شناخته نشده است . هیچ یک از آثار این دانشمند آنچنانکه باید مورد بررسی علمی قرار نگرفته و جز بخشهای کوچکی از کتاب بزرگ المعالجات البقراطیه به زبانهای اروپایی ترجمه نشده است . تحقیق درباره این آثار ، بی گمان مقام والای وی را آشکار خواهد کرد.آثار:1-المعالجات البقراطیهٔ. برخی از نسخه های خطی این اثر در سلیمانیه،بادلیان(AS ,III / 308 ) و نیز در کتابخانه شماره1مجلس شورای اسلامی (شورا ، 2/308 – 309 )نگهداری می شود.نسخه ای نیز به خط نفیس بن عوض کرمانی ، مشهور، در کتابخانه محیط طباطبایی وجود دارد (آقا بزرگ ، همانجا ; برای دیگر نسخه های خطی ، نک: GAS، هنانجا )، 2. رساله فی ذکر القاروره : نسخه ای از این اثر در دانشگاه تهران وجود دارد(مرکزی،8/105)،3.علاج الاطفال،نسخه ای از این اثر در دانشگاه تهراننگهداری می شود(همان،15/4158 –4159)،4. مقاله فی طب العین.نسخه ای از این اثر در حلب نگهداری می شود(GAS،همانجا)،5.کتاب العین فی المعالجات(ابوالحسن،گ186ب)،6. القرابادین(همو،گ143ب،145ب،198ب،جم)از دو کتاب اخیر اثری بر جای نمانده است .مأخذ : آقا بزرگ،الذریعه،ابن ابی اصیبعه،عیون الا نباء فی طبقات الاطباء،به کوشش آگوست مولر،قاهره،1299 ق،ابوالحسن طبری،احمد بن محمد المعالجات البقراطیهٔ،نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکزی،بیرونی،ابوریحان،صیدنه،ترجمه ابوبکر علی ابن عثمان کاسانی،به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار،تهران،1358ش،همو،الجماهرفی معرفهٔالجواهر،بیروت،1404ق/1984م،شورا،خطی،مرکزی،خطی،نظامی عروضی ،چهار مقاله،به کوشش محمد معین،تهران،1333ش،نفیس بن عوض،شرح الاسباب والعلامات،کلکته،1251ق،یاقوت،بلدان،نیز: :Friedman , R.,"At – Tabari:Discoverer of the Acarus Scabiei ", Medical Life,Philadelphia,1938, vol.XLV,no.6;GAL;GAS;Hirschberg,J.,Geschichte der Augenheilkunde,Leipzig,1908; Sarton, George , Introduuction to the History of Science , Baltimore , 1927.محمد علی مولوی </p>