َبوحَسّانِ زیادی،،حسن بن عثمان بن حمّاد(د242ق/856م)،مورخ و اخباری بغدادی،گفتهاند که یکی از نیاکان او با کنیزی از آنِ زیاد بن ابیه ازدواج کرد و از این رو،به زیادی شهرت یافت(ابنعساکر،4/469،به نقل از ابنابیطاهر).این نسبت در زمان خود وی،گاه موجب طعن و نکوهش بود و او ضمن انکار رابطهٔ نسبی خویش با زیاد،این شهرت را به جهت دیگری میدانست(طبری،8/642؛تنوخی،الفرج بعد الشدهٔ،2/231،نشوار،2/237).آوردهاند که به هنگام مرگ 89سال داشت(وکیع،3/292)،از این تولد او را میتوان در حدود 160ق برآورد کرد(نیز نکـ:ذهبی،سیر،11/496).وفات وی نیز در برخی منابع در 243ق دانسته شده است(نکـ:ابنندیم،123؛صفدی،12/98).از جزئیات زندگی وی آگاهی چندانی در دست نیست.از نسبت بغدادی وی،میتوان احتمال داد که او در بغداد به دنیا آمد و همانجا پرورش یافت،اما اینکه یاقوت در بلدان(3/350)او را شیرازی خوانده است،در مقایسه با گفتهٔ خود او در ادبا(9/18)که به جای«شیرازی»بغدادی آورده است،در خور اعتماد به نظر نمیرسد.ابوحسان از کسانی چون هیثم بن عدی،ولید بن مسلم،وکیع بن جراح،محمد بن عمر واقدی و ابوداوود طیالسی استماع نمود(ابنندیم،همانجا؛خطیب،7/356).از خلال داستانی که در مورد او در منابع به گونههای مختلف ذکر شده(نکـ:تنوخی،همان،2/234-239؛قس:خطیب،7/358-359؛یاقوت،همان،9/19-20)،چنین برمیآید که او از شاگردان قاضی ابویوسف بوده و به روزگار هارون الرشید،مدتی نیز از جانب ابویوسف عهدهدار منصب قضا در جانب شرقی بغداد گشته است.برپایهٔ روایت یادشده،مأمون نیز در دوران خلافت خود،وی را چندی به سمت قضا در جانب شرقی برگماشت(تنوخی،همان،2/239).همچنین از برخی اشارهها در منابع چنین برمیآید که ابوحسان با شافعی و محمد بن حسن شیبانی ارتباط و مراوده داشته است(ابنخلکان،4/164-165؛ذهبی،العبر،1/437).در 218ق/833م که مأمون دستور داد تا محدثان و فقیهان را از مسألهٔ خلق قرآن پرسش کنند،ابوحسان نیز مورد بازجویی قرار گرفت،اما از دادن پاسخ صریح طفره رفت و مأمون در نامهای که خطاب به مأمور خود اسحاق بن ابراهیم نوشت،او را تحقیر کرد و نسبش را مورد طعن قرار داد(طبری،8/638،642).سپس اسحاق بن ابراهیم او و دیگر کسانی را که دربارهٔ این موضوع از آنان پرسش شده بود،به طرسوس که مأمون در آنجا به سر میبرد،گسیل داشت،اما در راه خبر مرگ مأمون به آنان رسید و از همانجا به سوی بغداد بازگشتند(همو،8/645).با توجه به عقیدهٔ ابوحسان در مورد غیر مخلوق بودن قرآن،این گفتهٔ منقول از احمد بن حنبل که او را از خواص یاران احمد بن ابیدؤاد وزیر معتزلی خوانده است،استوار به نظر نمیرسد(خطیب،7/357).همچنین باید افزود که وی از معدود کسانی است که مدعی رؤیت خدا شده است و این خود شاهد دیگر بر دوری او از افکار اعتزالی است(نکـ:همو،7/357-358).در 241ق/855م در زمان متوکل،ابوحسان شاید به سبب مقاومتی که در مورد عقیدهٔ در ماجرای«محنه»نشان داده بود،بار دیگر به قضا در جانب شرقی بغداد منصوب شد(طبری،9/200-201؛خطیب،7/361،نیز نکـ:7/357).از ابوحسان کسانی چون ابوبک ابن ابی الدنیا(ابن ابی حاتم،1(2)/25)،ابوالعباس کُدَیْمی،اسحاق بن حسن حربی،احمد بن حسین صوفی،محمد بن محمد باغندی(خطیب،7/356)و احمد بن یحیی بلاذری(بلاذری،انساب،1/419،جمـ،فتوح،313)روایت کردهاند.آثار:به ابوحسان آثار زیادی نسبت داده شده است:1.الآباء و الامَهات(ابن ندیم،همانجا)؛2.القاب الشعراء(همانجا)؛3.طبقات الشعراء(همانجا).نسخهای از این اثر،در سدهٔ 7ق/13م در یکی از کتابخانههای حلب موجود بوده است(نکـ:GAS,II/94)؛4.تاریخ(نکـ:خطیب،7/357؛نیز نکـ:مسعودی،1/21).این کتاب بر مبنای سال شمار تألیف یافته بود(ابن ماکولا،4/213).از برخی منقولات این کتاب میتوان دریافت که مؤلف آن را از نخستین سالهای هجری آغاز کرده(قدامهٔ،389؛خطیب،1/157)و با حوادث روزگار حیات خود پایان داده بوده است(نکـ:ابنابیطاهر،9)،نیز میتوان دریافت که ابوحسان در این اثر به ذکر تفصیلی حوادث(همانجا)،چگونگی و تاریخ عزل و نصب کارگزاران و قاضیان(نکـ:ابن ابی طاهر،187،188؛ذهبی،همان،5/230،295)اهتمام و توجه داشته است.این کتاب،مورد استفاده و استناد برخی از مورخان پس از وی قرار گرفته و خاصه یکی از مآخذ مهم ابن ابی طاهر در کتاب بغداد بوده است(نکـ:ص9،21،81،جمـ).همچنین به نظر میرسد منقولات طبری(8/579،609)،وکیع(1/213،232،257،جمـ)و ذهبی در سیر(5/295،9/355)از ابوحسان زیادی،برگرفته از این کتاب بوده باشد.در برخی موارد نقل نیز،از این تاریخ،با سلسلهٔ سند متصل استفاده شده است(نکـ:خطیب،10/9،48،310،311؛نیز نکـ:سخاوی،235-236)؛5.مغازی عروهٔ بن زبیر(ابنندیم،همانجا)که به احتمال جمع و تدوینی از روایات مغازی عروهٔ بن زبیر بوده است.مآخذ:ابن ابی حاتم رازی،عبدالرحمن بن محمد،الجرح و التعدیل،حیدرآباد دکن،1371ق/1952م؛ابن ابی طاهر طیفور،احمد،کتاب بغداد،به کوشش محمد زاهد کوثری،قاهره،1368ق/1949م؛ابن خلکان،وفیات؛ابن عساکر،علی بن حسن،تاریخ مدینهٔ دمشق،عمان،دارالبشیر؛ابن ماکولا،علی بن هبهٔ الله،الاکمال،به کوشش عبدالرحمن معلمی،حیدرآباد دکن،1405ق/1984م؛ابنندیم،الفهرست؛بلاذری،احمد بن یحیی،انساب الاشراف،به کوشش محمد حمیدالله،قاهره،1959م؛همو،فتوح البلدان،به کوشش دخویه،لیدن،1856م؛تنوخی،محسن بن علی،الفرج بعد الشدهٔ،به کوشش عبود شالجی،بیروت،1391ق/1971م؛خطیب بغدادی،احمد بن علی،تاریخ بغداد،قاهره،1349ق؛ذهبی،محمد بن احمد،سیراعلام النبلاء،به کوشش شعیب ارنؤوط،بیروت،1405ق/1985م؛همو،العبر،به کوشش صلاح الدین منجد،کویت،1984م؛سخاوی،محمد بن عبدالرحمن،الاعلان بالتوبیخ،به کوشش فرانتس روزنتال،بغداد،1382ق/1963م؛صفدی،خلیل بن ایبک،الوافی بالوفیات،به کوشش رمضان عبدالتواب،بیروت،1399ق/1979م؛طبری،تاربخ،قدامهٔ بن جعفر،الخراج و صناعهٔ الکتابهٔ،به کوشش محمد حسین زبیدی،بغداد،1981م؛مسعودی،مروج الذهب،به کوشش یوسف اسعد داغر،بیروت،1358ق/1965م؛وکیع،محمد بن خلف،اخبار القضاهٔ،قاهره،1950م؛یاقوت،ادبا؛همو،بلدان،نیز؛ GAS علی بهرامیان </p>