اَبوبَکْرِبْنِ عَیّاش، ابن سالم حنّاط کوفی (د 193ق/809م)، یکی از دو تن راوی قرائت کوفی عاصم و از اصحاب حدیث. در منابع حدود 14 نام برای او ذکر کردهاند. ولی بیشتر ابوبکر و گاه شعبه به عنوان نام او شناخته شده است (نک : خطیب، 14/372-375؛ یاقوت، 7/90-91). او را مولای بنی کاهل از قبیلۀ اسد دانستهاند (بخاری، 2/249). ابوبکر بین سالهای 94-97ق در کوفه زاده شد و در همانجا پرورش یافت (بسوی، 1/150، 182؛ ابن حبان، 7/670؛ ابن عدی، 4/1343). وی را از آن جهت که در کوفه با فروش گندم روزگار میگذراند، حنّاط خواندهاند (سمعانی، 4/270؛ نیز نک : خطیب، 14/371، که در آن حنّاط به خیاط تحریف شده است). ابوبکر به گفته خود تا 16 سالگی تلاش چندانی برای کسب دانش نداشته است (یاقوت، 7/96-97)، آنگاه 3 سال نزد عاصم قرائت را فرا گرف و همزمان با آن تفسیر را از کلبی و فقه را از مغیره آموخت (همو، 7/97؛ ذهبی، سیر، 8/502-503). او همچنین از بسیاری مشایخ کوفه روایت حدیث کرده که از آن جمله میتوان به ابواسحاق سبیعی، اعمش و استاد قرائتش عاصم اشاره کرد (نک : خطیب، 14/371-372). بسیاری از محدثان عراق همچون عبداللـه بن مبارک، یحیی بن آدم، ابوداوود طیالسی، ابوبکر و عثمان پسران ابی شیبه، احمدبن حنبل، وکیع بن جرّاح و اسحاق بن راهویه از وی روایت کردهاند (همانجا؛ مزی، 21/132-134؛ ذهبی، همان، 8/496). ابوبکر همچنین مدتی در بغداد به نقل حدیث پرداخت و از جمله کسانی که در آنجا از وی استفاده بردهاند، بشر حافی را میتوان نام برد (خطیب، همانجا؛ ابن کثیر، 10/297). ابوبکر در شعر و ادب نیز دستی داشته است، چنانکه در منابع ابیاتی به او نسبت دادهاند (نک : خطیب، 14/381-382؛ یاقوت، 7/106). وی با فرزدق و ذوالرمه دیداری داشته و ابیاتی از آن دو روایت کرده است (مبرد، 1/118؛ یاقوت، 7/93-99-100). ابوبکر در روایت حکایات و اخبار تاریخی سهم بسزایی دارد، چنانکه روایات متعددی از وی در کتابهای تاریخی (نک : ابوزرعه، 1/295، 479، جم ؛ وکیع، 1/93، 2/3، جم ؛ طبری، 3/433، 4/204، جم( و کتب «طبقات الاولیاء» (ابونعیم، 4/50، 183، جم ؛ عطار، 264-265) ضبط شده است. از نظر رجالی، عقیلی (2/188-190) و ابن عدی (4/1342-1345)، ابوبکر را در جملۀ ضعفا آوردهاند، در حالی که ابن حبان (7/668-670) و عجلی (ص 492) او را در شمار ثقات نام بردهاند و یحیی بن معین (1/69، 82) او را صدوق خوانده است. احمد بن حنبل و فضل بن دکین که از شاگردان وی بودهاند و نیز ابن سعد او را کثیر الغلط خواندهاند (خطیب، 14/378، 379؛ ابن سعد، 6/369). شهرت اصلی ابوبکر در روایت قرائت عاصم است. به تصریح خود وی، از آنجا که کسی را در اقراء همپایۀ عاصم ندیده بوده، به ملازمت وی درآمده و مدت 3 سال به فراگیری قرائت از او پرداخته و تنها زمانی از وی جدا شده که حتی حرفی را وا نگذارده بوده است. ابوبکر در این مدت سه بار قرآن را بر عاصم عرضه کرد. اگرچه مطابق روایتی وی علاوه بر عاصم، قرآن را بر عطاء بن سائب و اسلم منقری نیز عرضه کرده است، اما ذهبی ضمن رد این اسناد به نقل از یحیی بن ادم از خود ابوبکر، گوید که وی جز عاصم از دیگری قرائت یاموخته است (معرفه، 1/114). برپایۀ اسانید کتب قرائت، جمع کثیری از علما «حروف» قرائت عاصم را از وی روایت کردهاند که از آن جمله میتوان به یحیی بن آدم، کسایی، احمدبن جبیر انطاکی، هارون بن حاتم و یحیی بن سلیمان جعفری اشاره کرد، اما برخی نیز همچون یحیی بن محمد علیمی، ابویوسف اعشی، عبدالرحمن بن ابی حماد، عروه بن محمد اسدی و سهل بن شعیب توانستند قرآن را بر وی عرضه دارند (ابن جزری، غایه، 1/326). روایت ابوبکر از عاصم بیشتر از دو طریق یحیی بن آدم و یحیی بن محمد علیمی رواج یافت (همو، النشر، 1/146-151). اگرچه در مقایسه بین روایت ابوبکر و حفص از عاصم، ابوبکر را در روایت ضابطتر دانستهاند، اما در عمل روایت حفص بود که بیشتر به ایندگان منتقل شد، چه، ابوبکر کمتر کسی را به شاگردی میپذیرفت (نک : ابن مجاهد، 71؛ نیز نک : یحیی بن معین، 1/113-114، 2/167). به هر روی روایت ابوبکر در کتب مختلف قرائت ضبط شده و در موارد بسیاری با روایت حفص اختلاف دارد، تا آنجا که روایت ابوبکر و حفص از عاصم در حد دو قرائت مستقل، با یکدیگر اختلاف دارند. در بین کتب مختلف روایاتی از ابوبکر در زمینه های مختلف علوم قرآنی چون کتابت وجوه مختلف قرائات و نیز اخباری در زندگی عاصم به جا مانده است (نک : ابن شهر آشوب، 2/42؛ ابن ابی داوود، 151، جم ؛ ابن عساکر، 8/628-637). ابوبکر را مردی عابد و ناسک که بر نماز و روزه و تلاوت قرآن مداومت داشت، وصف کردهاند (ابن سعد، همانجا؛ ابن عدی، 4/1344)، اما برخی از روایاتی که دربارۀ وی نقل شده، رنگ اغراق به خود گرفته است (نک : ابن حبان، 7/669-670؛ غزالی، 2/498؛ خطیب، 14/382-384؛ ابونعیم، 8/303)، با اینهمه روایات بسیاری وجود دارد که بر زهد وی (ابن جوزی، 3/165-166؛ نیز نک : خطیب، 14/380-381) دلالت میکند. از اینرو ابوبکر پیوسته مورد ستایش بزرگان و علما قرار میگرفت و در مجالس و محافل گوناگون شرکت می کرد، تا آنجا که بدون اجازه بر موسی بن عیسی والی کوفه وارد میشد (همو، 14/375، 381) و حتی علمای دیگر را که برخی از آنان استاد وی بودهاند، مورد امر و نهی قرار میداد (ابن حبان، 2/669؛ ذهبی. سیر، 8/500). ابوبکر با هارون عباسی نیز مراوده داشته، بارها برای او احادیثی روایت کرده و مورد نقد او قرار گرفته است (خطیب، 14/375؛ ابن عدی، 4/1342-1343؛ یاقوت، 7/101-105). در منابع گاه از گرایش وی به تشیع سخن رفته است. برقی (ص 43) او را در شمار اصحاب امام جعفر صادق(ع) ذکر کرده و در روایات آمده است که وی با فقه اهل بیت(ع) آشنا بود (نک : کلینی، 5/173). همچنین به ارادت شدید او به حضرت علی(ع) اشاره شده است (ابن شهر آشوب، 3/138؛ ابن ابی الحدید، 19/61)، تا آنجا که نقل شده، آن حضرت را نسبت به شیخین (خطیب، 14/376؛ یاقوت، 7/95) و نیز عثمان (ابن عدی، 4/1342؛ یاقوت، همانجا) افضل میدانست. ابوبکر در زمان ولایت موسی بن عیسی بر کوفه به ویران کردن مقبرۀ امام حسین(ع) اعتراض نمد و در این راه مصائب فراوانی تحمل کرد (طوسی، 329-333). در مقابل، روایاتش در تفضیل ابوبکر و استدلال بر خلافت وی (ابن عدی، همانجا؛ خطیب، 14/377؛ یاقوت، 7/94-95؛ ابن ابی الحدید، 6/39) و نیز برخی برخوردهای شدید او نسبت به شیعیان (خطیب، همانجا) را نیز نمیتوان نادیده گرفت. از دیگر عقاید منقول از وی این است که قائلان به خلق قرآن را کافر میدانست (ابن عدی، 4/1345؛ ذهبی، همان، 8/499). از نظر تألیف، اگرچه احمد بن حنبل به نوشتههایی از ابوبکر در حدیث، اشاره کرده است (خطیب، 14/379)، لیکن دیگر منابع به تألیفی از او اشاره نمیکنند و تنها برخی سخنان کوتاه و گاه حکمت آمیز وی بهطور پراکنده در منابع آمده است (نک : ابن عدی، همانجا؛ ابونعیم، 8/303-304؛ ذهبی، معرفه، 1/112-114؛ ابن جوزی، 3/165). همچنین برخی از گردآورندگان حدیث از جمله صاحبان صحاح سته به استخراج احادیث او پرداختهاند (نک : مزی، 21/136).