اَبوبَکْرِ اَبْهَری، عبداللـه بن طاهربن حارث طائی (د 330ق/942م)، زاهد، عارف و عالم. نسب او به حاتم طایی میرسد (نوربخش، 23). وی در ابهر زاده شد، از بزرگان ناحیۀ جبال (عراقی عجم) بود و با یوسف بن حسین رازی (د 304)، شیخ ری و قهستان، و مظفر قرمیسینی صحبت داشت و از آن دو تعلیم گرفت (سلمی، 406). ابهری با صوفیان بغداد هم ارتباط داشته، چنانکه از شبلی روایت حدیث کرده و با جنید و ابراهیم خواص صحبت داشته است (سلمی، نوربخش، همانجاها؛ انصاری، 392). بسیاری از بزرگان صوفیۀ ایران هم از صحبت وی بهره گرفتهاند که از آن جمله میتوان شیخ ابوبکر فراء (سلمی، 539؛ جامی، 190)، ابوالعباس بردعی صوفی که از وی روایت کرده است (انصاری، 301-302٩ و نیز ابوالقاسم نصرآبادی را نام برد (همو، 442). ابوبکر سفری به مکه داشت (سلمی، 409-410؛ جامی، 186) و سفری دیگر به قزوین که در 328ق انجام گرفت (حمداللـه، 791). وفات وی در ابهر اتفاق افتاد (نوربخش، همانجا) و مزار او هنوز در آن ناحیه باقی است (نک : موسوی، 136). قزوینی در آثار البلاد ضمن بیان کرامات او گوید که در ابهر رباطی به نام او موجود بوده است (ص 70). ابوبکر ابهری در زمان حیات نزد اقران خود اعتباری خاص داشته است، چنانکه شیخ مهلب مقری (مهلب بن احمدبن مرزوق) گوید که با هیچکس از مشایخ این طایفه صحبت نداشتم که صحبتشان برایم مفید باشد، جز شیخ ابوبکر طاهر ابهری (سلمی. 406؛ انصاری، 292-293؛ جامی، 185). کتاب یا نوشتهای به ابهری نسبت داده نشده، اما سخنان عارفانۀ او که متضمن تعلیمات و آراء اوست، در بسیاری از تذکرهها آمده است. وی رعایت احکام و اصول شرع را لازمۀ طریق تصوف میداند. از وی دربارۀ رستگاری، علم، یقین، حقیقت و مقام معلم، علما، یقین، حقیقت و مقام معلم، علما، صالحان، عارفان، اهل شوق و مقربین سخنانی نقل شده است (نک : حمداللـه، 653؛ قشیری، 91؛ سراج، 216؛ سلمی، 409؛ انصاری، 393؛ شعرانی، 1/113).