اَبوبَشْرِ دولابی، محمدبن احمد بن حمّاد بن سعد انصاری رازی (224-310ق/839-922م)، محدث و مورخ ایرانی. گویا نسبت دولابی به یکی از نیاکان او باز میگردد که برخاسته از دولاب، قریهای در نزدیکی ری باستان (از محلات کنونی تهران) بود (سمعانی، 5/412-414؛ قس: ابن حجر، 5/42). نسب انصاری او نیز از رابطۀ ولاء با قبایل انصار حکایت دارد (نک : سمعانی، همانجا). ابوبشر برای آموختن علم به بغداد، بصره، حجاز، شام و مصر سفر کرد، اما چگونگی و زمان این سفرها چندان روشن نیست. تنها میدانیم که در 224ق در بغداد بوده و در آنجا از ابومحمد محمودبن خداش حدیث شنیده است (ابوبشر، الکنی، 1/62). وی در سفرهای یاد شده از گروهی چون عبداللـه بن احمد بن حنبل، ابن ابی الدنیا، ابوقلابۀ رقاشی، ابوعبداللـه منتوف، محمدبن عبداللـه بن یزید مقری، احمدبن ابی شریح رازی، ابراهیم بن مرزوق بصری، محمدبن بشار بندار بصری، علی بن حرب طائی، یزید بن سنان، علی بن حسین بن حرب قاضی و ابوعبداللـه نجار استماع کرده (همان، 1/83، 91، 111، 124، 169، 176، جم ، الذریه، 71، 133، جم ؛ ابن عساکر، 14/678؛ سمعانی، 5/414-415؛ کندی، 524) و در دمشق از محمدبن اسماعیل بن علیه، محمدبن عبدالرحمن بن اشعث، ابوبکر ابن اخت جعفی و ابن ابی اسامۀ حلبی حدیث شنیده است (ابن عساکر، همانجا؛ ابوبشر، الکنی، 1/66، الذریعه، 83، جم(. ابوبشر در حدود سال 260ق به مصر رفت و در آنجا اقامت گزید. او در مصر ضمن پرداختن به پیشۀ «وراقی» از دانش اندوختن و دانش آموختن غفلت نورزید (ابن عساکر، 14/679؛ سمعانی، ابن حجر، همانجاها). کسان زیادی همچون طبرانی، ابن حبّان، ابن عدی، کندی، ابن مقری، حسن بن رشیق عسکری و ابوبکر احمد بن محمد مهندس از او روایت کردهاند (نک : طبرانی، 2/7؛ ابن عدی، 7/2482-2483؛ کندی، 73، 318؛ ابن عساکر، 14/678؛ سمعانی، همانجا). ابوبشر هنگامی که عازم حج بود، بین مکه و مدینه در محلی به نام «عرج» یا در ذوالحلیفه درگذشت (ابن عساکر، 14/679). در فقه، ابوبشر بر مذهب ابوحنیفه بود و در این مورد بسیار پافشاری داشت، تا آنجا که ابن عدی وی را به جهت تعصب بیش از اندازهاش در اینباره سرزنش کرده و از بدگمانی ابوبشر نسبت به نعیم بن حماد به دلیل سختگیری نعیم بر اهل رأی سخن گفته است (7/2482). شایان ذکر است که ابوبشر، نعیم بن حماد را تضعیف و ادعا می کند که او برای تقویت مذهب خویش، احادیثی جعل میکرده و به منظور بدنام ساختن ابوحنیفه، حکایاتی را به دروغ برساخته است (همانجا). ذهبی بر آن است که ابوبشر در تکذیب نعیم بن حماد به افراط گراییده بود (تذکره، 2/760). ابوبشر را در دانش حدیث، عالمی چیرهدست شمردهاند (ابن عساکر، همانجا)، ولی برخی از پیشینیانِ ناشناخته به دلیلی نامعلوم به حدیث او خرده گرفته، ضعیفش دانستهاند (نک: ابن جوزی، 6/169؛ ذهبی، سیر، 14/310، به نقل از دارقطنی و ابن یونس). علاوه بر حدیث، ابوبشر در تاریخ و رجال نیز تبحر داشته و در این زمینهها تألیفاتی بر جای نهاده است (نک : ابن خلکان، 4/352). برخی چون ابن خلکان و ابن کثیر در کتب خویش از روایات تاریخی و رجالی وی بسیار بهره جستهاند و اقوال او در ولادت و وفات علما و حکایات تاریخی، یکی از مراجع مهم آنان بوده است (همو، 1/350، 2/66، 4/352، جم ؛ ابن کثیر، 5/78-79، 9/252). مسعودی (1/23) و ابن خلکان (1/350) از یک اثر ابوبشر با عنوان تاریخ یاد کردهاند و حاجی خلیفه (1/26) اثری با عنوان اخبار الخلفاء بدو نسبت داده است. آثار چاپی: الکنی و الاسماء، در علم رجال که در حیدرآباد دکن (1322ق) به چاپ رسیده است؛ الذریه الطاهره، در فضائل اهل بیت(ع) که به کوشش محمد جواد حسینی جلالی همراه با مقدمه ای مفصل در شرح حال ابوبشر دولابی در قم (1407ق) به چاپ رسیده است. آثار یافت نشده: کتاب المولد و الوفاه (ابن خیر، 208)؛عقلاء المجانین (همو، 408)؛ مسند دیث سفیان بن عُیینه؛ مسند حدیث سفیان بن سعید الثوری (همو، 147؛ وادیآشی، 205)؛ مسند حدیث شعبه بن الحجاج، در 9 جزء (ابن خیر، 146). به گفتۀ قاضی عیاض، ابوبشر دولابی در مناقب مالک نیز تألیفی داشته است (نک : ذهبی، همان، 8/81). به هر روی چنانکه از کتب فهارس مغربی بر میآید، آثار ابوبشر در مغرب اسلامی از رواج ویژهای برخوردار بوده است.